کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: مقتل


ولادت حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم

درباره : پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
منبع : « الكافى ج ۱ ص ۴۳۹» « امالى شيخ صدوق، ص ۲۳۵».«مناقب آل ابیطالب ج ۱ ص ۵۳»

ولادت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم: تمام مورخین ولادت پیامبر اکرم را در سال عام الفیل در مکه مکرمه ذکر کرده‌اند اما در مورد تعیین روز آن دو گزارش متفاوت وجود دارد. الف) شیخ کلینی و اکثر علمای اهل تسنن ولادت حضرت ختمی مرتب را درروز جمعه ۱۲ربیع الاول ذکر کرده‌اند. ( مرحوم کلینی، الکافی ج ۱ ص ۴۳۹، علامه طبرسی، اعلام الوری ج۱ ص ۴۲، فتال نیشابوری، روضة الواعظین ج۱  ص ۷۱، محدث اربلی، کشف الغمه ج۱ ص ۱۴، ابو ریحان بیرونی آثارالباقیه ص ۵۲۹؛ علامه مجلسی، بحارالأنوار ج ۹۷ ص ۱۶۸، علامه مجلسی جلاءالعیون ص ۶۴، شیخ عباس قمی منتهی الآمال ص ۴۹ و فیض العلام  ص ۲۷۴ ) ب) به اعتقاد فقهای و علمای شیعه ولادت حضرت محمد در روز جمعه یا دوشنبه ۱۷ ربیع الاول سال عام الفیل بوده است. ( شیخ مفید، مسار الشیعه ص ۵۰، شیخ طوسی، التهذیب ج۶ ص ۲، علامه طبرسی، اعلام الوری ج۱ ص ۴۲، شیخ کفعمی، المصباح ص ۵۱۱، شیخ طوسی، مصباح المتهجد ج ۲ ص۷۹۱، فتال نیشابوری، روضة الواعظین ج۱  ص ۷۱، سیدبن طاوس، اقبال الاعمال ج ۱ ص ۶۰۳، محدث اربلی، کشف الغمه ج۱ ص ۱۴، رضی الدین حلّی، العدد القویه ص ۱۱۰، علامه مجلسی، بحارالأنوار ج ۹۷ ص ۱۶۸ ، علامه مجلسی جلاءالعیون ص ۶۴، شیخ عباس قمی منتهی الآمال ص ۴۹ )


البته محدث اربلی در کشف الغمه می‌نویسد: در روايت عامه آنست كه در روز دوشنبه متولد شده بعضى گويند در دوم ربيع الاول و ديگر می‌گويد كه در دهم ماه مذكور، و ديگرى می‌گويد كه در دوازدهم شهر مذكور بآن كه مدت سى و چهار سال و هشت ماه گذشته بود از سلطنت كسرى انوشيروان بن قباد قاتل مزدك و زنادقه، و زعم جماعتى آنست كه آن حضرت فرمود كه من در زمان ملك عادل متولد شدم يا ملك صالح، و هشت سال و هشت ماه از پادشاهى عمرو بن هند كه پادشاه عرب بود گذشته و گويند در اين ماه مبعوث شد و در او معراج واقع شد و در او هجرت كرد و در او رحلت فرمود، و اين را روايت می‌كنند از جابر بن عبد اللَّه انصارى و از بغوى، و ابن جوزى گويد كه هشت روز از ماه مذكور باقى بود كه تولد آن حضرت وقوع يافت، و بعضى ديگر هشتم شهر مذكور می‌گويند

و في رواية العامة ولد ع يوم الإثنين ثم اختلفوا فمن قائل لليلتين من ربيع الأول و من قائل لعشر خلون منه و قيل لاثنتي عشرة ليلة و ذلك لأربع و ثلاثين سنة و ثمانية أشهر مضت من ملك كسرى أنو شيروان بن قباد قاتل مزدك و الزنادقة و هو الذي عنى رسول الله ص فيما يزعمون ولدت في زمن الملك العادل أو الصالح و لثماني سنين و ثمانية أشهر من ملك عمرو بن هند ملك العرب و قيل بعد قدوم الفيل بشهرين و ستة أيام و روي لثماني عشرة ليلة منه قال و فيه بعث و فيه عرج به و فيه هاجر و فيه مات رواه‏ جابر بن عبد الله الأنصاري و رواه البغوي و قيل لعشر خلون منه و قيل لثمان بقين منه رواه ابن الجوزي و الحافظ أبو محمد بن حزم و قيل لثمان خلون من ربيع الأول. محدث اربلی، کشف الغمه ج۱ ص ۱۵،

و در كتاب العُدَدِ القويّه گفته است: ولادت آن حضرت نزد طلوع صبح روز جمعه هفدهم‏ ماه ربيع الاوّل بوده بعد از پنجاه و پنج روز از هلاك اصحاب فيل يا به روایت دیگر چهل و پنج روز بعد از آن، يا سى روز بعد از آن؛ بعضى گفته‌اند: در همان روز بوده است، اما اشهر آن است كه در همان سال بود، و عامه گفته‌اند: در روز دوشنبه بوده است.

به سند معتبر از امام صادق علیه‌السلام روايت شده كه: ابليس به هفت آسمان بالا می‌رفت گوش میداد و اخبار آسمان ها را می‌شنيد، تا آنکه حضرت عيسى علیه‌السلام متولّد شد و او را از سه آسمان منع كردند و تا چهار آسمان بالا می‌رفت، و چون حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم متولّد شد او را از همه آسمانها منع كردند، و شياطين به تيرهاى شهاب از درهای آسمان رانده شدند. در هنگام ولادت آن حضرت قريش گفتند: بايد وقت تمام شدن دنيا و آمدن قيامت باشد كه این وقایع روی داده است و ما شنيديم كه اهل كتاب اینگونه ذكر كرده‌اند، پس عمر بن اميّه كه داناترين اهل جاهليّت بود گفت: نگاه كنيد اگر ستاره‏ هاى معروف كه به آنها راه‌ها را پیدا می‌کنید، اگر يكى از آنها بيفتد بدانيد كه وقت آن است كه تمام مردم نابود شوند، و اگر آنها به حال خودند و ستاره‏ هاى ديگر ظاهر می‌شود، پس اتفاق غريب و بزرگى بايد روی داده باشد. گزارش شده است صبح آن روز كه آن حضرت متولّد شد هر بتى كه در هر جاى عالم بود به رو در افتاده بودند، و طاق ايوان كسرى شکست، و درياچه ساوه كه عده‌ای آن را می‌پرستيدند فرو رفت و خشك شد- (همان است كه اکنون نمك شده است، نزديك كاشان است-) و در سرزمین سماوه كه سالها بود كسى آب در آن نديده بود آب در آن جارى شد، و آتشكده فارس كه هزار سال خاموش نشده بود در آن شب خاموش شد، وآب دجله شكافته شد  و نورى در آن شب از طرف حجاز ظاهر شد و در عالم منتشر گرديد، تمام پادشاهان در آن روز لال بودند و نمی‌توانستند حرف بزنند، علم كاهنان برطرف شد و سحر ساحران باطل شد، و قريش در ميان عرب بزرگ شدند، ايشان را آل اللّه می‌گفتند زيرا كه ايشان در خانه خدا بودند. حضرت آمنه گوید: وقتی پسرم به دنیا آمد دستها را بر زمين گذاشت، سر به سوى آسمان بلند كرد و به اطراف آسمان نظر كرد، پس از او نورى ساطع شد كه همه چيز را روشن كرد، به سبب آن نور قصرهاى شام را ديدم، در ميان آن روشنى صدائى شنيدم كه قائلى می‌گفت كه: ای آمنه زائيدى بهترين مردم را، پس او را محمّد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نام كن.

 وقتی آن حضرت را به نزد عبد المطّلب آوردند، او را در دامن گذاشت و گفت: حمد می‌گويم و شكر می‌كنم خداوندى را كه عطا كرد به من اين پسر خوشبو را كه در گهواره بر همه اطفال سيادت و بزرگوارى دارد، پس او را تعويذ نمود به نام هاى اركان كعبه و چند بیت شعردر فضائل آن حضرت خواند، در آن وقت شيطان در ميان یاران خود فرياد كرد تا همه نزد او جمع شدند و گفتند: چه چيز تو را آشفته کرده است اى سيّد ما؟ گفت: واى بر شما، از اوّل شب تا حال احوال آسمان و زمين را متغيّر می‌بینم، بايد واقعأ عظيمى در زمين روی داده باشد كه تا زمانی که عيسى به آسمان رفته است مثل اين واقع نشده بود، برويد بگرديد و جستجو كنيد كه چه حادثۀ غريبی روی داده است؟ پس متفرّق شدند و گرديدند و برگشتند و گفتند: چيزى نيافتيم. آن ملعون گفت: اين كار خود من است، پس به دنيا آمد و در تمام دنیا جستجو كرد تا به مکه رسيد، ديد كه ملائكه اطراف حرم را فرا گرفته‌اند، چون خواست كه داخل شود ملائكه بر او بانگ زدند، به ناچار برگشت و كوچك شد مانند گنجشكى و از جانب كوه حرا داخل شد، جبرئيل گفت: برگرد اى ملعون! گفت: اى جبرئيل از تو یک سؤال دارم؛ بگو كه امشب چه اتفاقی افتاده است در زمين؟ جبرئيل گفت: محمّد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم كه بهترين پيغمبران است امشب متولّد شده است، پرسيد كه: آيا مرا در او بهره‌اى هست؟ گفت: نه، پرسيد: آيا در امّت او بهره‌اى دارم؟ گفت: بلى؛ ابليس راضى شد و برگشت.

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ علیه‌السلام قَالَ: كَانَ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ يَخْتَرِقُ السَّمَاوَاتِ السَّبْعَ فَلَمَّا وُلِدَ عِيسَى علیه‌السلام حُجِبَ عَنْ ثَلَاثِ سَمَاوَاتٍ وَ كَانَ يَخْتَرِقُ أَرْبَعَ سَمَاوَاتٍ فَلَمَّا وُلِدَ رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم حُجِبَ عَنِ السَّبْعِ كُلِّهَا وَ رُمِيَتِ الشَّيَاطِينُ بِالنُّجُومِ وَ قَالَتْ قُرَيْشٌ هَذَا قِيَامُ السَّاعَةِ كُنَّا نَسْمَعُ أَهْلَ الْكُتُبِ يَذْكُرُونَهُ وَ قَالَ عَمْرُو بْنُ أُمَيَّةَ وَ كَانَ مِنْ أَزْجَرِ أَهْلِ الْجَاهِلِيَّةِ انْظُرُوا هَذِهِ النُّجُومَ الَّتِي يُهْتَدَى بِهَا وَ يُعْرَفُ بِهَا أَزْمَانُ الشِّتَاءِ وَ الصَّيْفِ فَإِنْ كَانَ رُمِيَ بِهَا فَهُوَ هَلَاكُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ إِنْ كَانَتْ ثَبَتَتْ وَ رُمِيَ بِغَيْرِهَا فَهُوَ أَمْرٌ حَدَثٌ وَ أَصْبَحَتِ الْأَصْنَامُ كُلُّهَا صَبِيحَةَ وُلِدَ النَّبِيُّ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم لَيْسَ مِنْهَا صَنَمٌ إِلَّا وَ هُوَ مُنْكَبٌّ عَلَى وَجْهِهِ وَ ارْتَجَسَ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ إِيوَانُ كِسْرَى وَ سَقَطَتْ مِنْهُ أَرْبَعَ عَشْرَةَ شُرْفَةً وَ غَاضَتْ بُحَيْرَةُ سَاوَةَ وَ فَاضَ وَادِي السَّمَاوَةِ وَ خَمَدَتْ‏ نِيرَانُ فَارِسَ وَ لَمْ تَخْمُدْ قَبْلَ ذَلِكَ بِأَلْفِ عَامٍ وَ رَأَى الْمُؤبَدَانُ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ فِي الْمَنَامِ إِبِلًا صِعَاباً تَقُودُ خَيْلًا عِرَاباً قَدْ قَطَعَتْ دِجْلَةَ وَ انْسَرَبَتْ فِي بِلَادِهِمْ وَ انْقَصَمَ طَاقُ الْمَلِكِ كِسْرَى مِنْ وَسَطِهِ وَ انْخَرَقَتْ عَلَيْهِ دِجْلَةُ الْعَوْرَاءُ وَ انْتَشَرَ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ نُورٌ مِنْ قِبَلِ الْحِجَازِ ثُمَّ اسْتَطَارَ حَتَّى بَلَغَ الْمَشْرِقَ وَ لَمْ يَبْقَ سَرِيرٌ لِمَلِكٍ مِنْ مملوك [مُلُوكِ‏] الدُّنْيَا إِلَّا أَصْبَحَ مَنْكُوساً وَ الْمَلِكُ مُخْرِساً لَا يَتَكَلَّمُ يَوْمَهُ ذَلِكَ وَ انْتُزِعَ عِلْمُ الْكَهَنَةِ وَ بَطَلَ سِحْرُ السَّحَرَةِ وَ لَمْ يَبْقَ كَاهِنَةٌ فِي الْعَرَبِ إِلَّا حُجِبَتْ عَنْ صَاحِبِهَا وَ عَظُمَتْ قُرَيْشٌ فِي الْعَرَبِ وَ سُمُّوا آلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقُ علیه‌السلام إِنَّمَا سُمُّوا آلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَنَّهُمْ فِي بَيْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ وَ قَالَتْ آمِنَةُ إِنَّ ابْنِي وَ اللَّهِ سَقَطَ فَاتَّقَى الْأَرْضَ بِيَدِهِ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَنَظَرَ إِلَيْهَا ثُمَّ خَرَجَ مِنِّي نُورٌ أَضَاءَ لَهُ كُلُّ شَيْ‏ءٍ وَ سَمِعْتُ فِي الضَّوْءِ قَائِلًا يَقُولُ إِنَّكِ قَدْ وَلَدْتِ سَيِّدَ النَّاسِ فَسَمِّيهِ مُحَمَّداً وَ أُتِيَ بِهِ عَبْدُ الْمُطَّلِبِ لِيَنْظُرَ إِلَيْهِ وَ قَدْ بَلَغَهُ مَا قَالَتْ أُمُّهُ فَوَضَعَهُ فِي حَجْرِهِ ثُمَّ قَالَ-

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَعْطَانِي‏                    هَذَا الْغُلَامَ الطَّيِّبَ الْأَرْدَانِ‏                       قَدْ سَادَ فِي الْمَهْدِ عَلَى الْغِلْمَانِ‏

ثُمَّ عَوَّذَهُ بِأَرْكَانِ الْكَعْبَةِ وَ قَالَ فِيهِ أَشْعَاراً قَالَ وَ صَاحَ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ في أَبَالِسَتِهِ فَاجْتَمَعُوا إِلَيْهِ فَقَالُوا مَا الَّذِي أَفْزَعَكَ يَا سَيِّدَنَا فَقَالَ لَهُمْ وَيْلَكُمْ لَقَدْ أَنْكَرْتُ السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ مُنْذُ اللَّيْلَةِ لَقَدْ حَدَثَ فِي الْأَرْضِ حَدَثٌ عَظِيمٌ مَا حَدَثَ مِثْلُهُ مُنْذُ وُلِدَ عِيسَى بْنُ مَرْيَمَ فَاخْرُجُوا فَانْظُرُوا مَا هَذَا الْحَدَثُ الَّذِي قَدْ حَدَثَ فَافْتَرَقُوا ثُمَّ اجْتَمَعُوا إِلَيْهِ فَقَالُوا مَا وَجَدْنَا شَيْئاً فَقَالَ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ أَنَا لِهَذَا الْأَمْرِ ثُمَّ انْغَمَسَ فِي الدُّنْيَا فَجَالَهَا حَتَّى انْتَهَى إِلَى الْحَرَمِ فَوَجَدَ الْحَرَمَ مَحْفُوظاً بِالْمَلَائِكَةِ فَذَهَبَ لِيَدْخُلَ فَصَاحُوا بِهِ‏ فَرَجَعَ ثُمَّ صَارَ مِثْلَ الصِّرِّ [الصُّرَدِ] وَ هُوَ الْعُصْفُورُ فَدَخَلَ مِنْ قِبَلِ حِرَاءَ فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِيلُ وَرَاكَ لَعَنَكَ اللَّهُ فَقَالَ لَهُ حَرْفٌ أَسْأَلُكَ عَنْهُ يَا جَبْرَئِيلُ مَا هَذَا الْحَدَثُ الَّذِي حَدَثَ مُنْذُ اللَّيْلَةِ فِي الْأَرْضِ فَقَالَ لَهُ وُلِدَ مُحَمَّدٌ ص فَقَالَ لَهُ هَلْ لِي فِيهِ نَصِيبٌ قَالَ لَا قَالَ فَفِي أُمَّتِهِ قَالَ نَعَمْ قَالَ رَضِيتُ. امالی شیخ صدوق  ص ۲۸۵، فتال نیشابوری، روضة الواعظین ج ۱ص ۶۵، علامه مجلسی، بحارالأنوار ج ۱۵ ص ۲۷۵.

صفار روايت كرده است به سند معتبر از حضرت صادق علیه‌السلام كه حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را ده نام است در قرآن: محمّد، و احمد، و عبد الله، و طه، و يس، و نون، و مزمّل، و مدثّر، و رسول، و ذكر، چنانچه فرموده است وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ « سوره آل عمران/ آيه ۱۴۴» وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ « سوره صف/ آيه ۶» وَ أَنَّهُ لَمَّا قامَ عَبْدُ اللَّهِ يَدْعُوهُ كادُوا يَكُونُونَ عَلَيْهِ لِبَداً « سوره جن/ آيه ۱۹» طه* ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‏ « سوره طه/ آيه ۱ و ۲» يس* وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ « سوره يس/ آيه ۱ و ۲» ن وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ « سوره قلم/ آيه ۱» يا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ « سوره مزمل/ آيه ۱» يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ « سوره مدثر/ آيه ۱» «إنّا أنزلنا إليكم ذكرا رسولا». سپس حضرت صادق علیه‌السلام فرمود: فَالذِّكْرُ اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ مُحَمَّدٍ «ذكر» از نام هاى آن حضرت است، وَ نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ فَاسْأَلْ يَا كَلْبِيُّ عَمَّا بَدَا لَكَ قَالَ فَأُنْسِيتُ وَ اللَّهِ الْقُرْآنَ كُلَّهُ فَمَا حَفِظْتُ مِنْهُ حَرْفاً أَسْأَلُهُ عَنْهُ. و مائيم اهل ذكر كه حق تعالى در قرآن ذكر كرده است كه هر چه ندانيد از ذكر سؤال كنيد « شیخ صفار بصائر الدرجات ۵۱۲ ، علامه مجلسی، بحارالأنوار ج ۱۶ ص ۱۰۱.».

ابن شهر آشوب رحمه اللّه  و دیگران روايت كرده‌اند: آمنه گفت كه: چون نزديك شد ولادت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم وحشتى بر من غالب شد، پس ديدم مرغ سفيدى را كه بال خود را بر دل من كشيد تا ترس از من بیرون رود، پس زنانی قد بلند ديدم که از آنها بوى مشك و عنبر می آمد و جامه‌هاى رنگا رنگ بهشت بر تن كرده بودند و با من سخن می‌گفتند، سخنانشان را می‌شنيدم كه به سخن آدميان شبيه نبود، و در دسته‌اى ايشان كاسهها بود از بلور سفيد، و شربت هاى بهشت در آن كاسه‏ ها بود، گفتند: اى آمنه از اين شربت ها بنوش، بشارت باد تو را به بهترين گذشتگان و آيندگان محمّد مصطفى صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم پس از آن شربت ها نوشیدم، بعد از آن نورى كه در رويم بود مشتعل گرديد، و سراپاى مرا فرا گرفت، ديدم چيزى مانند ديباى سفيد كه ميان زمين و آسمان را پُر كرده بود، صداى هاتفى را شنيدم كه می‌گفت: بگيريد عزيزترين مردم روی زمین را، و مردانى چند ديدم كه در هوا ايستاده بودند و ابريقها در دست داشتند، مشرق و مغرب زمين را ديدم و علمى ديدم بر بام كعبه نصب كرده بودند که از سندس بر ياقوت سرخ بودند که ميان آسمان و زمين را گرفته بود. چون آن حضرت متولد شد رو به كعبه به سجده افتاد، و دستها به سوى آسمان بلند كرد با حق تعالى مناجات می‌کرد، در این هنگام ابرى سفيد ديدم كه از آسمان فرود آمد تا آنكه آن‏ حضرت را در بر گرفت، پس هاتفى ندا كرد كه: بگردانيد محمّد را به مشرق و مغرب زمين و درياها تا همه خلايق او را به نام و صفت و صورت بشناسند. پس ابر برطرف شد، و ديدم آن حضرت را در جامه‌اى پيچيده از شير سفيدتر، و در زيرش حرير سبز گسترده‌اند، و سه كليد از مرواريد تر در دست داشت، هاتفی می‌گفت كه: محمّد گرفت كليدهاى نصرت و سودمندى و پيغمبرى را. پس ابر ديگر آمد و آن حضرت را از ديده من پنهان كرد (بیشتر از مرتبه اوّل)، و نداى ديگر شنيدم كه:  بگردانيد محمّد را به مشرق و مغرب، و نشان دهید او را بر روحانيان جنّ و انس و مرغان و درندگان، و عطا كنيد به او صفاى آدم، و رقّت نوح، و خلد ابراهيم، و زبان اسماعيل، و جمال يوسف، و بشارت يعقوب، و صداى داود، و زهد يحيى، و كرم عيسى را. چون ابر گشوده شد حرير سفيدى ديدم كه در دست دارد، و بسيار محكم پيچيده‌اند، شنيدم هاتفی می‌گفت كه: محمّد جميع دنيا را در تصرّف خود گرفت، پس هيچ چيز نماند مگر آنكه در تصرّف او داخل شد، و سه نفر ديدم كه از نور و صفات به مرتبه‌اى بودند كه گويا خورشيد از روى ايشان طالع بود، و در دست يكى ابريقى بود از نقره و نافه مشكى، و در دست ديگرى طشتى بود از زمرّد سبز، و آن طشت چهار جانب داشت، و به هر جانب مرواريدى منصوب بود، و گوینده ای می‌گفت كه: اين دنياست بگير اى دوست خدا، پس ميانش را گرفت، گوينده گفت كه: كعبه را اختيار گرفت، و در دست سيم حرير سفيدى بود پيچيده، پس او را گشود و انگشترى از ميان آن بيرون آورد كه شعاع آن ديده‌ها را حيران می‌كرد، پس آن حضرت را هفت مرتبه شست به آن آبى كه در ابريق بود، و آن انگشتر را بر ميان دو كتف او زد كه نقش گرفت، و با او سخن گفت، حضرت جواب او را دادند، پس آن حضرت را دعا كرد، و هر يك او را ساعتى در ميان بال خود گرفتند،  پس روانه شد و به جانب آن حضرت ملتفت شد و گفت: بشارت باد تو را اى مايه عزّت دنيا و آخرت‏.

قَالَتْ آمِنَةُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا لَمَّا قَرُبَتْ وِلَادَةُ رَسُولِ اللَّهِ ص رَأَيْتُ جَنَاحَ طَائِرٍ أَبْيَضَ قَدْ مَسَحَ عَلَى فُؤَادِي فَذَهَبَ الرُّعْبُ عَنِّي وَ أُتِيتُ بِشَرْبَةٍ بَيْضَاءَ وَ كُنْتُ عَطْشَى فَشَرِبْتُهَا فَأَصَابَنِي نُورٌ عَالٍ ثُمَّ رَأَيْتُ نِسْوَةً كَالنَّخْلِ طِوَالًا تُحَدِّثُنِي وَ سَمِعْتُ كَلَاماً لَا يُشْبِهُ كَلَامَ الْآدَمِيِّينَ حَتَّى رَأَيْتُ كَالدِّيبَاجِ الْأَبْيَضِ قَدْ مَلَأَ بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ قَائِلٌ يَقُولُ خُذُوهُ مِنْ أَعَزِّ النَّاسِ وَ رَأَيْتُ رِجَالًا وُقُوفاً فِي الْهَوَاءِ بِأَيْدِيهِمْ أَبَارِيقُ وَ رَأَيْتُ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا وَ رَأَيْتُ عَلَماً مِنْ سُنْدُسٍ عَلَى قَضِيبٍ مِنْ يَاقُوتَةٍ قَدْ ضُرِبَ بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ فِي ظَهْرِ الْكَعْبَةِ فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص رَافِعاً إِصْبَعَهُ إِلَى السَّمَاءِ وَ رَأَيْتُ سَحَابَةً بَيْضَاءَ تَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ حَتَّى غَشِيَتْهُ فَسَمِعْتُ نِدَاءً طُوفُوا بِمُحَمَّدٍ شَرْقَ الْأَرْضِ وَ غَرْبَهَا وَ الْبِحَارَ لِتُعَرِّفُوهُ بِاسْمِهِ وَ نَعْتِهِ وَ صُورَتِهِ ثُمَّ انْجَلَتْ عَنْهُ الْغَمَامَةُ فَإِذَا أَنَا بِهِ فِي ثَوْبٍ أَبْيَضَ مِنَ اللَّبَنِ وَ تَحْتَهُ حَرِيرَةٌ خَضْرَاءُ وَ قَدْ قُبِضَ عَلَى ثَلَاثَةِ مَفَاتِيحَ مِنَ اللُّؤْلُؤِ الرَطْبِ وَ قَائِلٌ يَقُولُ قُبِضَ مُحَمَّدٌ عَلَى مَفَاتِيحِ النُّصْرَةِ وَ الرِّيحِ[1] وَ النُّبُوَّةِ ثُمَّ أَقْبَلَتْ سَحَابَةٌ أُخْرَى فَغَيَّبَتْهُ عَنْ وَجْهِي أَطْوَلَ مِنَ الْمَرَّةِ الْأُولَى وَ سَمِعْتُ نِدَاءَ طُوفُوا بِمُحَمَّدٍ الشَّرْقَ وَ الْغَرْبَ وَ أَعْرِضُوهُ عَلَى رُوحَانِيِّ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ وَ السِّبَاعِ وَ أَعْطُوهُ صَفَا آدَمَ وَ رِقَّةَ نُوحٍ وَ خُلَّةَ إِبْرَاهِيمَ وَ لِسَانَ إِسْمَاعِيلَ وَ كَمَالَ يُوسُفَ وَ بُشْرَى يَعْقُوبَ وَ صَوْتَ دَاوُدَ وَ زُهْدَ يَحْيَى وَ كَرَمَ عِيسَى ثُمَّ انْكَشَفَ عَنْهُ فَإِذَا أَنَا بِهِ وَ بِيَدِهِ حَرِيرَةٌ بَيْضَاءُ قَدْ طُوِيَتْ طَيّاً شَدِيداً وَ قَدْ قُبِضَ عَلَيْهَا ابن شهر آشوب مناقب آل ابیطالب ج ۱ ص ۲۸، علامه مجلسی، بحارالأنوار ج ۱۵ ص ۲۷۲.».

 

[1] ( 2) و في بعض النسخ: الربح بالباء الموحدة بدل الريح.