کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن کاویانی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن     قالب شعر : غزل    

کار داریم در این شعـر فـراوان با دَر            گـوئـیا خورده گره با غـزلِ مولا، در

وَ قـسم بَر ترکِ کعـبه که حتی دیـوار            می‌شد از عشقِ علی پیشِ علی دَرجا در


جـانـشینِ نـبـی‌الله که شـد روزِ غـدیـر            خستـگی‌های پیـمبـر همه شد یکجا در

شهر علم است نبی شهرِ طرب انگیزی            که برایش به خدا هست عـلی تنها در

می‌نشـستند یتیمان همه شب منتـظرش            خـیـره بر در هـمگی تا بـزنـد بابا در

چیره بر قـلعـۀ قلبِ همِگـان شد وقـتی            کَـنده شد با دَمِ یا فـاطـمه‌اش از جا در

شُد دَرِ قـلعه ز جا کَـنده ولی مرغِ دلم            ناخـود آگـاه سفـر می‌کـند از در تا در

نکـند در غـزلـم بـسـته شود دسـتانـش            نـکـنـد در غـزلـم بـاز شـود بـا پـا در

میخِ در داغ شد و مادرمان زخمی شد            او کنون تکـیه به دیوار نـماید یا در؟!

آنچنان با لَگدی باز شد آن در که همه            فکـر کـردند که دیـوار یکی شد با در

آه! سادات ببـخشـند ولی خـورد زمین            در همین فاصله هم کنده شد از لولا در

رد شدند آن همه نامرد از آن در با پا            تـا که افـتـاد بـه رویِ بـدنِ زهــرا در

بچه سید نشدم دستِ خودم نیست ولی            وسـطِ روضه دلـم گـفت بگـویم مـادر

کربلا جلوۀ هفـتاد وسه تَن می‌شد اگر            انـدکی تاب می‌آورد در آن غـوغا در

آه! ای فاطـمه؛ ای عـلتِ لبـخـندِ عـلی            رفتی و بعـدِ تو انداخت زِ پا او را در

ما فـقـیـریم و یـتـیـمـیم و اسـیریم همه            جز تو فـریادرسی نیست بیا بُگْـشا در

با دعای فَرَجت از خودِ خورشید بخواه            تا کـمی بـاز کـند روی هـمه دنـیـا در

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

میخِ در داغ شد و مادرمان زخمی شد            او کنون تکـیه به دیوار نـماید یا در؟!

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن قالب شعر : غزل

هر چند گنهکار و شرمنده و گمراهیم            تا فـاطـمه را داریم محـبوبه درگـاهـیم

از آتـش دوزخ مـا داریـم امــان نـامـه            از معـجـزۂ نـام پُـر بـرکـتـش آگـاهـیـم


ایکاش دو روزی در همسایگی‌اش بودیم            عمریست که غمگین از این حسرتِ جانکاهیم

تا ذکر قنوت او از جان برسد بر گوش            محتاجِ دعا بیدار؛ شب تا به سحرگاهیم

ما داغِ جوان دیدیم! عمریست عزادارِ            آن مادر مظلـوم و عـمرِ کم و کوتاهیم

ای بشکـند آن دستِ بیعـت شکـنِ ظالم            بی‌طاقت و بی‌تاب از آن سیلیِ ناگاهیم

ما را غم سنگینِ «یا فضه خُذینی» کشت            دلسوخـته داغِ شـش مـاهۀ دلخـواهـیـم

پیراهن مشکی را با اشک به تن کردیم            ما إذن عزاداری از فاطمه می‌خواهیم!

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

تـا کـی مـدافـع پــدرم بـیـن بــسـتــری            مادر، گمان کنم دو سه روزی است بهتری

مشغول کارِ خانه شدی بعد رفت و روب            شانه زدی به مویم و گفتی چه دختری


خـنده نشـسته کنج لبت خاک می‌خورد            پاخـورده‌تـر شـده دل تـنـگـم ز پـادری

سنگین شده دو چشم ورم کرده‌ات چقدر            سنگـین شده به شـانـۀ من بـار مـادری

روی قنوت دست شکسته، به نیمه‌شب            داری دعـای خـانم هـمـسـایه مـی‌بـری

اینجا کسی که نیست بـبـیند چه دیـده‌ام            یک جلوه کن ببینمت از زیر روسری

امن یجـیب دخـتر تو بی‌جـواب نیـست            حال تو خوب می‌شود این روز آخری

بیـهـوده نیست مثل کـبوتر نـشـسـته‌ای            داری چو پلک خسته‌ات انگار، می‌پری

بـاور نـمی‌کـنم که شـدی رفـتـنی دگـر            خط می‌کشم به آخر این شعر سرسری

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

تـا کـی مـدافـع حـرمـم بـیـن بــسـتـری         مادر، گمان کنم دو سه روزی است بهتری

روی قنوت دست شکسته، دو سه شب است         داری دعـای خـانم هـمـسـایه مـی‌بـری

زبانحال امیر المؤمنین علیه‌السلام در شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

من مانـدم و حالا کـبودی‌های چشمت            باید چـگـونه آب ریـزم پـای چـشـمت

از زخـم‌های نـیـلی‌ات شرمـنده هـستم            مخصوصأ از این زخم‌های پای چشمت


می‌خـواستی با چـادرت با من نگویی            از مـاجـرای سـرخی دریـای چـشمت

تا خـون نـریـزد بـاز از پـلـک تـر تو            می‌ریـزم آب آرام بر بـالای چـشـمت

ای‌کـاش مـا بـیـن در و دیـوار و آتـش            چشمان من می‌سوخت آنجا جای چشمت

افـتادم از پـا، پای غـسـلت تا که دیـدم            تغـیـیر کرده اینچـنین سیـمای چشمت

دستی که زینت های گوشت را شکسته            دیگر چه خواهد کرد با حورای چشمت؟

: امتیاز

زبانحال امیر المؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

خـمـوشـم و نَـفَـسَـم در شـماره افـتـاده            که روی خـاک مـرا مـاهـپـاره افـتاده

سپهر در دم و قلبم ز غصه پاره شده            کـه مـاه پـاره مـن بـا سـتـاره، افـتـاده


کنار قـبر تو خـامـوشم و چنان سوزم            که آتـش از جـگـرم در شـراره افتاده

اگر چه کرد غم مصطفی زمین گیرش            عـلی به مرگ تو از پا دوباره، افتاده

وصیت تو مرا کرده آنچنان خامـوش            که کـار حـرف زدن با اشـاره افـتـاده

بوصف غربتم این قصه بس که با سیلی            ز گـوش هـمـسر من گـوشـواره افتاده

به جز تو در دل شب با چه کس توانم گفت            که چاره ساز دو عـالـم ز چاره افتاده

قسم به فاطمه «میثم» لب از سخن بربند            که شعـله بر جگـر سنگ خـاره افتاده

: امتیاز

زبانحال امیر المؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سیدرضا موید نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای با خـبر ز درد و غـم بی‌شمار من!            برخیز و باش، فاطمه جان، غمگسار من

رفـتی ز دیـدۀ من و، از دل نمی‌روی            حس می‌کنم همیشه تویی در کنار من


شیرینی حیات من، ای بَضعَةُ الرّسول!            تلـخ‌ست با غـمت همه لیل و نهار من

خیری پس از تو نیست در این زندگیّ و، من            گریَم از این‌که طول کشد روزگار من

مردم ز گریه، غصّۀ خود حل کنند، لیک            افتد ز گریه، غـصّۀ دیگر به کار من

خواهم ز کودکان تو پنهـان گـریـستن            اما غـمـت ربوده ز کـف اخـتـیار من

این روزها ز خانه کم آیم برون، مگر            کـمـتـر به قـتـلگـاه تو افـتـد گـذار من

: امتیاز

شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حامد آقایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : غزل

شـبـانـه آسـمـانـش خـاک مـی‌شـد            نه زهرا، بلکه جانش خاک می‌شد

چه خاکِ آتـشـیـنی داشـت زهـرا            دگر روح و روانش خاک می‌شد


تـلاقـی داشت نـورش با کـبـودی            علی، رنگین کمانش خاک می‌شد

عـلـیِ پـهـلـوان خـانـه نـشـیـن شد            که دیگـر قـهرمانش خاک می‌شد

دگــر آمــادهٔ پــیــری‌سـت مـــولا            که بـانـویِ جـوانش خـاک می‌شد

عـلی از غـربـتـش زانو بغل کرد            به قـبـرِ بی‌نـشـانـش خـاک می‌شد

خزان رنگ رخش را بس که برده است            گمان می‌رفت زهرا سالخورده است

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مهدی شریف زاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

نیست کاری بهتر از خدمت برای فاطمه            نیست مُزدی بهتر از مزدِ عزای فاطمه

از تـمامِ نوکری شد اَفـضل الاعـمال ما            قطره اشکِ ریخته در روضه‌های فاطمه


از ازل تا روزِ محشر جملگی ما را بس است            از مَناصِب، مَنصبِ عبد و گدای فاطمه

هست در روزِ قیامت روسپید و سربلند            هرکسی پشتِ سرش بوده دعای فاطمه

مادرم زهـرا و بـابـایم شده شـاهِ نـجـف            هم به قربانِ علی جان، هم فدای فاطمه

هست تا وقتی که جنّت زیر پای مادران            جنت الاعـلاست قـطعاً زیر پای فاطمه

خواسته در زندگی‌اش هرچه حیدر خواسته            نیست جز ذکـر عـلی در ربـنای فاطمه

مانده ازظلم وجفا، غصبِ فدک، خواری به چشم            اسـتخـوانی در گـلوی مـرتضای فاطمه

بـاز کـن در را دوبـاره فـاطـمـیـه آمـده            می‌رسد انگـار از کوچه صدای فاطـمه

روزی گریه کنان را می‌دهد زهرا خودش            می‌رسـد دسـتم بـراتِ کـربلای فـاطـمه

: امتیاز

زبانحال امیر المؤمنین علیه‌السلام با سلمان در شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

تویی که یاور و مـنّای احـمدی سلمان            چرا به گریه فـتادی، مـردّدی سـلـمان
بیا به داخل خـانه، خوش آمدی سلمان            چه خوب شد که سری هم به ما زدی سلمان


درست آمـده‌ای! خـانۀ عـلی اینجـاست
درست آمده‌ای! این گرفته رو زهراست

عزای صاحب عزا را کسی نمی‌خواهد            بـیا که خاطـر ما را کسی نـمی‌خـواهد
عـلـی ولی خـدا را کسی نـمی‌خـواهـد            مریض هست و شفا را کسی نمی‌خواهد
درون سیـنه‌شـان ارزنی ارادت نیست
خـداوکیل، کسی نیـتـش عـیادت نیست

مگو که چشمِ منِ زار، خون گرفته چرا            مگو که خانه‌ام این بار، خون گرفته چرا
مگو که این در و دیوار، خون گرفته چرا            مگو که بستر بیمار، خون گرفته چرا
سئوال کن که چه دیدند فضه و اسماء
سئوال کن ولی از من نه؛ از خود زهرا

به قدر غایت یک مرد، پای من جنگید            زمین نخورد و به پای ولای من جنگید
ز ذوالفـقـار، فـراتر برای من جـنگـید            چو صبر دست مرا بست، جای من جنگید
نداشت دشـمـن حـیـدر، تـصور زهـرا
بـبـین پـنـاه گـرفـتـم بـه چــادر زهــرا

دعـای فـاطـمه‌ام را گـذاشتم مسـکـوت            گمان کنم که هوایی شده رود لاهـوت
وصیتی شده دیشب، که مانده‌ام مبهوت            بیا بگو که بسازم چگـونه یک تابـوت
بـیـا که راز دلـم را به چـاه مـی‌گـویـم
بـبـین چگـونه شده رو به قـبـله بانـویم

: امتیاز

ذکر مصائب جسارت به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و بستر شهادت

شاعر : محمد داوری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

آورده هـیزم کـافـری لشکـر کشیده            آتـش به درب خـانـۀ حـیـدر کـشیده

با ضربۀ سنگین پا بر پهلـوی یاس            زخـم عـمیـقی مـیخ روی در کشیده


از شـاخـۀ طـوبـای بــاغ آل احـمـد            مـسـمـار خـانـه مـیـوۀ نـوبـر کشیده

بر ماه رویش ضرب دست بی‌حیایی            نـقـش رکاب چـند انـگـشـتر کـشیده

پـهـلو به پهلو تا شده با خـون پهـلو            گل های سرخی بر روی بستر کشیده

آید صدای استخوان از سینه هربار            خود را به بستر جانب دیگر کشیده

تا چشم بسته ریخته قـلب حـسیـنـش            گوید به خود مـادر مـبادا پر کشیده

تا روی زردش را نبـیـنـد زینب او            خوابیده بر روی سرش معجر کشیده

شد روضه خوان کربلا این روز و شب‌ها            آنجا که ناله روی تل خواهر کشیده

از بـوسـه‌های فـاطـمه دیگر نـبُّـرید            هر بار قـاتل تـیغ بر حـجـنر کشیده

آخر کلافه شد تنش را زیر و رو کرد            اینبار خـنجر را به پشت سر کشیده

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه‌های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

از شـاخـۀ طـوبـای بــاغ آل احـمـد            مـسـمـار خـانـه مـیـوۀ نـوبـر کشیده

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

عـلـت خـلـق مـاسـوا زهـراست            سـتـر نامـوس کـبریا زهـراست

بـر چـهــلـه نـشــیــنـی احــمــد            آنچـه دادنـد در حـرا زهـراست


می‌دهد جان، به مُرده تسبیحش            مُهـر تصدیق مرتضا زهراست

خــیــر دنــیــا و آخــرت داریـم            اولـین، آخـرین دعـا زهـراست

قـبـله در امـتـداد سـجـدۀ اوست            زمزم و مروه و صفا زهراست

ما گدائـیم هرکجا روضـه است            می‌نـشـیـنـیـم هرکجا زهـراست

چــادر او کـسـای او در حـشـر            خوشه چینِ صف جزا زهراست

نطق او خط به خطِّ قـرآن است            حـرف ما بعـد ربّـنـا زهـراست

آنکه با ناله می‌رسـد از عـرش            هر شب جمعه کـربلا زهراست

تــه گـودال، آســمــان لــرزیــد            صاحب حزن این صدا زهراست

او که می‌دیـد چـشم تـار حـسین            از دل تـیر و نیـزه‌ها زهراست

او که با دست و پـا زدن‌هـایش            می‌زند نـالـه پا به پا زهـراست

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : پوریا باقـری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

هـر که مـرا بـا داغ زهــرا آشـنـا کـرد            خـیرش قـبولِ حق، دلـم را با خـدا کرد

من دسـتـبوسـش می‌شوم تا روز محشر            هرکس مرا ایـنگـونه بر او مـبـتلا کرد


یک لحظه با خود فکر کن بی‌او چه می‌شد؟            پـروردگـار ما عجب لـطـفی به ما کرد

حــتـی اگــر ذریــۀ زهـــرا نــبــاشــیـم            او‌ را به مهرش می‌شود مادر صدا کرد

در قـلب زهـرا جا گرفته هرکه خود را            پـای دفـاع از مـذهبِ شـیـعـه، فـدا کرد

زهـرا، که امرش بر امامش بود واجب            خود را به پشت در فدای مرتضی کرد

آن فرقه که در سینه‌اش بغض علی بود            در کوچه با زهرای مرضیه چه‌ها کرد

مـلـعـونِ نـامـردِ نـمـک نـشـناسِ کـافـر            چـه آتـشـی در خـانـۀ حــیـدر بـپـا کـرد

راه ورود نــانـجــیــبــان را بـه خــانــه            روبـاه پـیـرِ شـهـر، بی‌رحـمـانه وا کرد

در ازدحـام و همهمه، یک لحـظه مادر            با سـیـنۀ زخـمی کـنـیزش را صدا کرد

در روی زهـرا بود، فـضه با مکـافـات            از سـیـنـۀ مـجـروح او در را جـدا کرد

چـشـمان حـیـدر تـار می‌بـیـند، بـمـیـرم            شهـر دو رویی ها عجب با او وفـا کرد

دار و نـدارش بـین آتش سـوخـت مردم            آهی کـشـید و ذوالفـقـارش را رها کرد

: امتیاز

مناجات فاطمیه ای با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : رضا رسول زاده نوع شعر : توسل وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ما آهِ سرد، از دلِ مُضـطَـر کشیده‌ایم            بـارِ فـراق، بـا مُــژۀ تَـر کـشـیـده‌ایـم

همسازِ روزگار، به عشقِ تو بوده‌ایم            از دوریِ تو، رنـجِ مُکـرَّر کـشیده‌ایم


هرجا شنـیـده‌ایم خـبـر از تو می‌دهند            در طوفِشان به شوقِ رُخت پَر کشیده‌ایم

از بَزمِ عاشـقان چو گذشـتـیم، با اُمید            دنبـالِ تو به محـفـلِشان سَـر کشیده‌ایم

از بس که از فِراقِ تو افسرده دل شدیم            بر سینه نقـشِ نرگسِ پَرپَـر کشیده‌ایم

آقـاییِ تو باعـثِ این شُـد به عـاشِـقی            پا از گـلـیمِ خـویش فـراتَـر کشـیده‌ایم

خود خواستیم و شُکر، که با لطفِ حضرتَت            جـامِ بـلای بـنـدگی‌ات سَـر کـشیده‌ایم

مـا بـه تَـسـلّـیِ دِلِ تـو در حُـسـِیـنـیّـه            هـر فـاطِـمـیّه نـالۀ «مـادَر» کشیده‌ایم

: امتیاز

مناجات فاطمیه ای با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : ناصر دودانگه نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

تا نـفـس داریم ما از سـائـلان حـیـدریم            فکر پروازیم هرشب گرچه بی‌بال و پریم

نوکران جای نفس هر روز عزت می‌کشند            مشتری‌های غـم تو با همین چـشم تریم


از دعـاهای قـنوت وتـر تو جامـانده‌ایم            غبطه خـورهای کرامات مـقام قـنـبریم

روضه‌ها غمخانه نه، عزتکده‌های شماست            ما به لطف روضه‌های مادر تو بهتریم

مجـتـبی امـاه گـفـت و پـابـرهـنه آمـدیم            ما شریک غصه یاریم هر شب مضطریم

از دری که سوخته عطر کرامت می‌وزد            سوخته مائیم که هرشب دخیل این دریم

فاطمه جان می‌کند، با هرنفس جان می‌دهیم            ما مغیره نیستیم، از اشک زهرا بگذریم

هر تکانی می‌خورد دنیای ما خون می‌شود            ما عـزادار غـم‌ پـهـلـوی زخـم مـادریم

دست بر دیوار بود و یک قدم رفت و نشست            بشکند دستی که دست مادر ما را شکست

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مهدی کبیری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

یاد پدر می‌کرد و با گریه اذان می‌داد            گهـوارۀ خالی محـسن را تکان می‌داد

هر بار از سد سکوت کوچه رد می‌شد            هر بار روی خاک می‌افتاد و جان می‌داد


با دیدن گلها دلش از غصه خون می‌شد            نیـلـوفـر بـاغ عـلی بوی خزان می‌داد

حـتی به سـخـتی هم دگر بـالا نمی‌آمد            دستی که نان خلق را از آسمان می‌داد

با یاعلی از بسترش آهسته برمیخاست            این نام بر زانوی بی‌جانش توان می‌داد

روی حسینش را میان گریه می‌بوسید            وقتی تنور خانه قدری بوی نان می‌داد

زینب به یاد جـای زخـم مـیخ می‌افتاد            وقتی حسن هق هق کنان در را نشان می‌داد

وقـتی امانت را عـلی دست پیـمبر داد            غرق خجالت بود و دائم سر تکان می‌داد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن حضرت زهرا؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

با لکنتش هی گریه می‌کرد و اذان می‌داد            گهـوارۀ خالی محـسن را تکان می‌داد

بیت زیر اگر اشاره بر تنور خولی داشته شود مستند نبوده و باید حذف شود زیرا در روایات معتبر کتب تاریخ الامم والملوک ج ۵ ص ۴۵۵؛ الکامل فی‌التّاریخ ج ۱۱ ص ۱۹۲؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۱۰۱؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۸۸؛ مَناقِبِ آلِ ابیطالب ج ۴ ص ۶۰؛ بحارالأنوار ج ۴۵ ص ۱۲۵؛  جلاءالعیون ص ۵۹۸؛ منتهی الآمال ۴۷۴؛ نفس المهموم ص ۵۱۷؛ مقتل جامع ج۲ ص ۳۴؛ مقتل امام حسین ۲۰۹؛ تصریح شده است که خولی سر را در کنج حیاط و در زیر تشتی قرار دادند، موضوع تنور خولی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا تحریف شده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید؛ ضمناً حضرت زهرا همیشه به کودکانش محبت میکرد نه تنها وقتی که تنور خانه بوی نان دهد

روی حسینش را میان گریه می‌بوسید            وقتی تنور خانه قدری بوی نان می‌داد

ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سیدپوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

خانه تاریک شد و بر در خانه شرر است            جلوی یک زن مظلومه هزاران نفر است

کاش لـولای در از سمت دگر باز شود            در اگر باز به داخل بشود دردسر است


آتش! از در نرو بالا! دم در فاطمه است            حرمتش را تو نگه دار! ببین خون جگر است

آه مسـمار حیا کن! سوی پهـلـوش مرو            صبر کن صبر علی چشم براه پسر است

فـضه چـادر برسـان فاطـمه افتاد زمین            کمکش کن! همه هستی من در خطر است

قنفذ اینقدر نخند! این که زدی یک زن بود            با خودت هیچ نگفتی چقدر بی‌سپر است؟!

دخـت پیـغـمـبرتان است! مراعات کنید            می‌زند فاطمه را هرکه در این دورو بر است

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه‌های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

آه مسـمار حیا کن! سوی پهـلـوش مرو            صبر کن صبر علی چشم براه پسر است

ترسیم مصائب حمله به خانه و جسارت به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن صرامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

جای خـوبی‌های پیـغـمـبر تلافی می‌کند            با چهل همدست و یک لشگر تلافی می‌کند

آنکه یک آیه برای فـضل او نـازل نشد            بی‌حـیا بـا سـورۀ کـوثـر تـلافی می‌کـنـد


کـیـنه دارد از احـادیث عـلـی و بـاب‌ها            بغض خود را با فشار در تلافی می‌کند

فـاطـمه افـتـاد، در افـتاد، آنهـا رد شدند            مـابـقی را در دل حـیـدر تـلافی می‌کـند

دست بسته، پابرهنه، مرتضی را می‌کشید            هر چه دارد عقده از خیبر تلافی می‌کند

صبر کرده مرتضی اما یقین دارم کسی            می‌رسد با ذوالفـقـار آخـر تلافی می‌کند

: امتیاز

ترسیم مصائب حمله به خانه و جسارت به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن صرامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

بعد از آنکه باز شد سمت شما در بی‌هوا            یک گل نشکفته شد آن لحظه پرپر بی‌هوا

پـارۀ تن خوانده پیـغـمـبر شما را بارها            پس زمین خورده همان لحظه پیمبر بی‌هوا


باید از اینجای روضه بگذریم و بگذریم            تا به اینجا که زمین افـتاد حـیدر بی‌هوا

دست بردار از کمربند عـلی زهـرا نبود            با غـلاف افتاد بر بـازویش آخر بی‌هوا

حضرت اُمِّ ابیـهـا بـسـتری شد چـند ماه            بـارها در پـا شـدن افـتـاد مـادر بی‌هـوا

بی‌هـوا افتادنش را ارث بردند اهل بیت            شاه افتاد از فرس در پیش خواهر بی‌هوا

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن داستان افتادن حضرت رقیه از ناقه و .... حذف شد

نیمه شب بود و بیابان بود و مرکب بی جهاز            دور از چـشم همه افـتاد دخـتـر بی‌هـوا

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

بدتر اینکه از فـراز نیـزه‌ها افتاده است            پیش چشم مـادر او رأس اصغر بی‌هوا

زبانحال امیر المؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : رضا رسول زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

از دست می‌روی هَـمه دار و نـدارِ من            بـا رفـتـنـت ســیـاه شَـوَد روزگـارِ مـن

گفـتی که تا همیشه تو هـستی کـنارِ من            حالا چرا شکـسـته‌ای ای ذوالفـقـارِ من


بی‌تکـیه گـاه می‌شـوم ای لشکـرم مرو

خانه خـراب می‌شـوم ای هـمسرم مرو

از حـیـدرت سه مـاه شده رو گرفـته‌ای            با گـریه‌های مخـفـیِ خود خو گرفته‌ای

یک دست بر جـراحتِ پهـلـو گرفـته‌ای            یک دسـت بر کـبـودیِ بـازو گرفـته‌ای

صد پـاره می‌شـود زِ غـم تـو دلِ عـلی

با این سُـکـوتِ خود شُده‌ای قـاتلِ عـلی

ای استخـوان شکستۀ حیدر نفس مَکِش            شُعـله کِـشَد زِ آهِ تو، دیگر نفـس مَکِش

بدتـر شـود زخـمِ تو آخـر، نفـس مَکِش            رنگین شده زِ خون تو بستر، نفس مَکِش

از بعدِ کوچه‌ها تو سَرت خَم شُده چرا؟

زهرای من بگو کَـمرت خَم شُده چـرا؟

بـانـو، بنـفـشـه پـیـکـرِ تو می‌کـشـد مـرا            جـسمِ نَحـیـف و لاغـرِ تو می‌کـشد مرا

خـون لَخـته‌های مَعجـرِ تو می‌کشد مرا            شـب نـالـه‌هـای دُخـتـرِ تو می‌کـشد مرا

تاثیرِ درد بر هَمه عُضوت رسیده است

زهرا چگونه‌ای تو که رَنگت پریده است؟

امشب بِگـو عـلی چه کُـند روبروی تو؟            وقتی که خوب می‌نگَرَد او به روی تو؟

با فِـضّه‌ات چگونه دَهَد شُـستِـشوی تو؟            تـو مـی‌روی مـانـده بـه دلِ آرزوی تـو

زهـرای من زِ پـیرُهَـنَت لالـه می‌چکَـد

هِـنگـامِ غُـسل از کَـفَـنَـت لاله می‌چکَـد

نامردهای شَهر تو را یا مَرا… زدند!؟            یـادم نـمـی‌روَد که تـو را بی‌هَـوا زدنـد

زهـرا سـوال دارم، بگو که تو را زدند            بارِ تو که شِکَست، دوباره چِرا زدند!؟

زهرا بِمان که رَحم به این مُمتَحَن کُنی

اصلاً زِ جای خـیـز عَلی را کَـفَـن کُنی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

این زخمِ سیـنه گردد بدتر، نفـس مَکِش            رنگین شده زِ خون تو بستر، نفس مَکِش

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

زهـرا سـوال دارم، اَگر که تو را زدند            بارِ تو که شِکَست، دوباره چِرا زدند!؟

زبانحال امیر المؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سعید توفیقی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مسمط

ما دو تا در دل طـوفان، دل دریا داریم            هـر دو انّـا شده و فـکـر فـتـحـنـا داریـم

روزمان شب نـشده، غـصۀ فـردا داریم            چـقـدر وجه تـشـابه، من و زهـرا داریم


دل من، بستر او، هر دو زخون رنگین است

بر زمین‌های کویری نم باران، بد نیست            یک‌تـنه گر بزنی باز به میدان بد نیست

بـنـشیـنی جلـوی دیـده طفـلان بد نیست            بدنت آب شده، گر بخوری نان بد نیست

گر قبول تو شود، خواهش حیدر این است

باشد اما نـفـسی فـکـر شـفـا کن، زهـرا            حرف رفـتن بزن آشـوب به پاکن زهرا

بـرو و باز مرا صاحب عـزا کن زهرا            باز هم در حق هـمسایه دعـا کن زهـرا

بهر این قوم ستم پیشه، دعا، نفرین است

خـواب بـودی ورم گـونـه تـو پـیـدا شـد            بخـت شد یار من و راز نهـان افـشا شد

ناگهان پلک جریح تو به زحمت وا شد            بـغـضـم آوار شـد و دیـده من دریـا شـد

گفتم این نحس لعین، دستش عجب سنگین است

عرق سرد تو نازل شد و در بستر ریخت            نفسی ژرف زدی، دور تو نیلوفر ریخت

طاقتت طاق شد و حوصله‌ات از سر ریخت            طلب مـرگ نمودی و دل حـیدر ریخت

شک ندارم که دعای تو خودش آمین است

مرغ روحت ز تنت بال گشود است چرا            قد چون سرو تو در حال قعود است چرا

زخـم‌های تو دهـن بـاز نـمود است چرا            وای من گوشه چشم تو کبود است چرا

غرق در خون زچه رو دیده حیدربین است

دل ز دلـدار نکـن، هـمـسر و هم پیـمانم            اسـتخـاره نکـن این قـدر بر این قـرآنـم

رحـم کن بر من و بر کـوچکی طـفلانم            نـفـسی پـلـک بـزن، روح بِـدم در جانم

چشم وا کردن تو درد مرا تسکـین است

آه زهــــرا، بِــــفَــــداکَ اَنــَـا و اولادی            ای که بر یاری من سـینه سپـر استادی

چه شده با تو که در بستر خـون افتادی            چند روزی است که تغـیر سلـیـقه دادی

با گل ریـز چرا پیـرهـنت تـزئـین است

علت این همه پیراهن عوض کردن چیست            یا بگو علت اینگونه سخن گفـتن چیست

صحبت از نیمه شب و پر زدنت بی‌من چیست            ماجـرای کـفـن و قـصه پیـراهن چیست

حرف از سر نزنی، دخترکت غمگین است

نـفـست معـجـزه شد کـار خـدائی کردی            رو به قـبـله شدی و قـبـله‌نـمائی کـردی

شـب آخـر هـمـه را کـربـبـلایی کـردی            روضه خواندی و مرا نیزهوایی کردی

سمت گودال نرو، روضه تو سنگین است

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها ( وقایع کوچه بنی هاشم)

شاعر : احمد ایرانی نسب نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

وقتی خدا دو لوح و قلم را درست کرد            نـوری میان عـرش معـلی درست کرد

با نور فاطمه به جهان جان دمید و بعد            مـا را گـدای “اُم اَبـیـهـا” درسـت کـرد


ما را شـبـیـه خـلـقـت بی‌انـتـهـای خود            از خاک پای حضرت زهرا درست کرد

از اشـک‌هـای مـــادر مــا آب آفــریــد            با گـریه‌های فـاطـمه دریا درست کرد

از تار و پـود چـادر مـادر نخی گرفت            حَـبـلُ المَـتـین برای گـداها درست کرد

اصلاً دلـیـل خـلـقـت دنـیاست، فـاطـمه

نـور خـدا و زهـرۀ زهـراست، فـاطمه

بــانـوی آب و آیــنـه، بـانــوی آفـتــاب            ای قـطره‌های اشکِ نـمازِ شبت گلاب

لـبخـنـد می‌زنی و نـبـی فـکـر می‌کـنـد            این خـنـدۀ خـداست نـشـسته مـیان قاب

هم کـوثر خـدایی و هم بَضعَـةُ الرَّسول            هـم ذوالـفـقـار و ذکـر قـیـام ابـوتـراب

رزق تـمـام عـالم از این خانه می‌رسد            حاجات اهل عالم از این خانه مستجاب

من هر نفـس که بی‌تو کشیدم تبـاه بود            هر لحظه که به یاد تو بودم شده ثواب

ای چـادر تـو، سـایـۀ روی سـر هـمـه

یا فـاطـمه، فـقـط تو شـدی مـادر هـمه

حـق را کـنـار سـفـرۀ مـولا شـنـاخـتـیم            از وصـله‌های چـادر زهـرا شـناخـتـیم

با قـطره‌های اشک به کـوثـر رسیده‌ایم            مـادر تو را شـبـیه به دریـا شـنـاخـتـیم

در روضۀ تو «مَنْ عَرَفَ نَفْسَه» دیده‌ایم            خود را شـنـاخـتـیم، تو را تا شناخـتـیم

ما بـنـدۀ « فَـقَـدْ عَـرَفَ رَبَه» نـیـستـیم            بـا مـهــرِ مــادریِ تـو امـا شـنـاخـتـیـم

زهـرا چقدر زحمت ما را کشیده است            تا اینکه بـین روضه خـدا را شناخـتـیم

مـا را نـوشـتـه‌انـد مـسـلـمـان فـاطـمـه

ایـمـان ماست، بـسـته به ایـمان فاطمه

حق را علم علی‌ست، علمدار فاطمه‌ست            بـانـوی استـقـامت و ایـثـار فـاطمه‌ست

در خانه‌ای که واژۀ برخواستن علی‌ست            ذکـر قـیـام حـیـدر کـرار فـاطـمـه‌سـت

تسبیح فاطمه صد و ده بار یا علی‌ست            تسبیح مرتضی صد و ده بار فاطمه‌ست

اصلاً علی‌ست فاطمه و فاطمه علی‌ست            در پشت در علی‌ست، نه! انگار فاطمه‌ست

آن بانـوی رشـیـده که از حـال می‌رود            در سجده‌هاش، با تن تب دار فاطمه‌ست

مـقـتل نـوشـته بـود تو را بی‌هـوا زدند

مـقـتل بگـو که مـادر ما را چرا زدند؟

آتش به روی قـامت در بود و یک نفر            آری هـجـوم چـند نفـر بود و یک نفـر

قرآن به روی نیزه که نه، زیر دست و پاست            کوچه پر از اراذلِ شر بود و یک نفر

سـیـنـه سـپـر نـمـوده فـدای ولـی شـود            این هجمه‌ها به سمت سپر بود و یک نفر

فرصت نکرده است عـلی را صدا کند            مـوج بلا و اوج خطـر بود و یک نفـر

زهـرا نشـسته بود به دامـان خـویشـتن            فـضه گـواه داغ پـسر بـود و یک نفـر

پروانه سوخت و وسط شعله‌ها نشست

آئــیــنــۀ تـمـام نــمـای خــدا شـکـسـت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

من هر نفـس که بی‌تو کشیدم گـناه بود            هر لحظه که به یاد تو بودم شده ثواب