- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مناجات با امام زین العابدین علیهالسلام
ای زینت تـسبـیح و دعا زمزمههایت در حـیـرتم آخـر بـنـویـسم چه بـرایت اعجاز کلام تو مزامـیر صحیفه است جوشیده زبور از دل قـرآن به دعایت در پرده عشاق تو یک گوشه نشسته است صد حنجره داوود در آغوش صدایت از بس که ملک دور وبرت پر زده گشته است پیـراهن افـلاک پُـر از عـطر عـبایت تنها نه فقط آینه در وصف تو حیران باشـد حـجـرالاسـود الـکـن به ثـنـایت من کـمتر از آنـم که به پای تو بیـفـتم عـالـم شـده سـجـاده افـتـاده بـه پـایـت
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زین العابدین علیهالسلام قبل از شهادت
با عمهاش به پای حـسین گریه میکند در سجده هم برای حسین گریه میکند سـجـاد آل عـشـق و امـام بـکـاسـت او هر لحظه در هوای حسین گریه میکند هـشتاد درصد از لحـظات غـمش شـده وقف حسین و جای حسین گریه میکند با خـاطرات نیزه و سر لـطـمه میزند با یاد آن عـبـای حـسـین گـریه میکـند ای ریز ریز من چـقدر مختصر شدی یعقوب اگر به جای من زار و خسته بود یعـقوب اگر به جای من دلشکـسته بود یعقـوب اگر نظاره به گودال کرده بود بار سـفـر به سـوی خـداونـد بسـته بود بابـای من به زیـر سـم اسب رفـته بود اعضای اطهرش ز مفاصل گسسته بود کـشـتی اسـرعی که مسـیر نجـات بود پهلو شکسته غمزده در خون نشسته بود آنقدر نیزه خورد که چشمش سپـید شد کشتی شکست خورده به طوفان، حسین من تفـسـیر نام لولو و مرجـان، حسین من ای پـارههای سـورۀ انسان، حسین من کردی مرا تو پاره گریبان، حسین من دارد بـرای کار خـودش تـوبـه میکـند چوبیکه خورد بر لب و دندان، حسین من گـفـتم به نیـزهدار، سـر روی نـیـزه را اینقدر روی دست نچرخان، حسین من دیگر بس است حضرت زهرا ز دست رفت
: امتیاز
|
نوحه شهادت امام زین العابدین علیهالسلام
گلی ز گـلشن دین، من زین العـابدیـنم چهـارم گـل ولایت، حـامی مسـلـمـیـنم از دشمن ولایت، عـمری سـتم کـشیدم حالا برای اسلام، همچون حسین شهیدم واویلتا واویلا؛ واویلتا واویلا از نـسل آل احـمـد، ماه مـدیـنه هـسـتم شهـید راه قـرآن، با زهـر کـیـنه هستم عمری پس از پدر من، در سوگ او نشستم یاد غـریب مـادر، دخـیـل گـریه بـسـتم واویلتا واویلا؛ واویلتا واویلا بعد از گلان زهرا، عمری به شور و شینم چون شیعـیان مولا، گـریه کن حـسینم رنح و بـلا بـدیـدم، کـرب و بلا بدیـدم با نالـههای طفـلان، شور و نـوا بدیدم واویلتا واویلا؛ واویلتا واویلا گـلهای پرپر از کین، دیدم ز آل هاشم جـسـم عـلـی اکـبـر، پـیکـر پاک قـاسم در خیمه بودم اما، غربت نمودم احساس شرر زده به جانم، داغ عمویم عباس واویلتا واویلا؛ واویلتا واویلا دیدم به سنگ دشمن، جبین او شکسته شمر لعین ز کینه، بر سینهاش نشـسته دیـدم که جـسم بابا، روی زمـین فـتاده به حال سجـده بابا، سر بر زمین نهاده واویلتا واویلا؛ واویلتا واویلا در کـربلا صدای، غـربت او شنـیـدنـد یوسف فاطمه را، از کـینه سر بریـدند دیدم که دشمن دین، آتش به خیمهها زد رأس حسین زهرا، بر روی نیزهها زد واویلتا واویلا؛ واویلتا واویلا دیدم علی اصغر، شد پاره پاره حنجر دیدم علی اکبر، چون گل بگشته پرپر ای شیعـیان مولا، راحت شدم ز غـمها شدم شهید زهر و، روم به سوی زهرا واویلتا واویلا؛ واویلتا واویلا
: امتیاز
|
نوحه شهادت امام زین العابدین علیهالسلام
پخش سبک ( به سبک همه جا کربلاست ) ای وَلـیّ خــدا، رُکـنِ اَرکــانِ دیـن سَـروَرِ کـائـنـات، سَیّـدُ الـساجـدین بر حـسـیـن نـورِ عِـین عـلـی بن الـحـسـین(۲) کُـشـته زهـرِ کـین، غـصه دارِ بـلا راویِ روضـههـا، شـاهـدِ کــربـلا روز و شب خواندهای، روضۀ سر جدا تا کـنی فـتـنـۀ، خـصم دون بر ملا بر حـسـیـن نـورِ عِـین عـلـی بن الـحـسـین(۲) از غـمت تا فَـلَک، سـوزِ آوای من رأسِ بـالای نِی، دیـدهای وایِ مـن بــخـدا تــا ابــد، تـوئـی آقــای مـن در غمت بین چنین، آه و غوغای من بر حـسـیـن نـورِ عِـین عـلـی بن الـحـسـین(۲) بوده اِی نوکریت، بر مَلَک افتخار خطبهات بر تنِ، فتنه چون ذوالفقار همچـنان عـمهات، زینب دل فکـار کـردهای فـتـنۀ، دشـمـنـان آشـکـار بر حـسـیـن نـورِ عِـین عـلـی بن الـحـسـین(۲)
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زین العابدین علیهالسلام قبل از شهادت
شرح حال دل من شرح غم و هجران است شرح چشم تَرِمن شرح خود باران است تـیر انـدوه به جـان و دل من بـنـشـسـته مـثـل آئـیـنه دلم از غـمـشـان بشـکـسـته ذکر یاران به لب از دوریشان میگیرم ز جـوانـی ز فـراق و غــم آنـان پـیــرم دیـدهام کـربـبلا را که پُـر از تـیـر شـده نعـش یـاران خـدا را که پُـر از تیر شده
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام زین العابدین علیهالسلام
آنکه عمری به دعا غنچه لب وا میکرد گـریه بر غربت و مظلومی بابا میکرد آنـچـه در مـعـرکـه کـربـبـلا رخ میداد شاهدی بود که از خـیـمه تماشا میکرد مصلحـت بود که آنجا به شهـادت نرسد ورنه او هم به بر فـاطـمه مـأوا میکرد سالها بعدِ شهادت سپـری گـشت و دلش همچو نی ناله ز بیرحمی اعدا میکرد هر زمان دست صبا زلف جوانی میدید یادی از زلف عـلـی اکـبـر لـیلا میکرد داغ قاسم به دلش بود که در فصل خزان یـاد پـرپـر شدن لالـه صـحـرا مـیکـرد برلب جوی چو میدید گلی پژمرده است یادی از علـقـمه، بیدسـتی سـقا میکرد هر زمان آب پی رفع عـطش مینوشید یـادی از تـشـنه لـبـان لب دریـا میکرد طفـل شـشماهه چو میدیـد زدود آهش روز را راهگـشـای شـب یـلـدا میکـرد گرچه شد پاره جگـر از اثر زهـر سـتم ناله از بهـر جگـر گوشه زهـرا میکرد
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زین العابدین علیهالسلام قبل از شهادت
بـگـذاریـد بــرای پــدرم گــریـه کــنـم اشک تا هست به چشمان ترم گریه کنم تشـنه کـشـتند عزیزان مرا، حق بدهید تا که بر آب میافـتـد نظـرم گریه کنم پیش من وقت وضو طشت نیارید، که من یاد طشت زر و رأس پـدرم گریه کنم یاد آن ضرب عـمود و عمویم میافـتم تا گذارم روی سجـاده سـرم گریه کنم حرفی از کشته شدن نیست، اسیری سخت است بـگـذاریـد به داغ جـگـرم گـریـه کـنـم غـم خـاکی شدن چـادر زینب بس بود به خـدا تا به قـیامـت اگـرم گـریه کـنم خواهرم بسکه کتک خورد ز ناقه افتاد به زمین خوردن این همسفرم گریه کنم دست بسته به خدا روی گرفتن سخت است به گرفـتاری زنهای حـرم گـریه کنم وسـط هـلهـلهها مادر اصغـر میگـفت بـگـذاریـد بــرای پـسـرم گــریـه کـنـم
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با سر مطهر برادر
غربتی دیدم در این دامِ محبّت بیحساب پُر شدم ای زادۀ زهرا ز حیرت بیحساب تا که افـتادی ز پا، برخواستم مثلِ عـلی دارم از شاهِ ولایت، شورِ هیبت بیحساب خم نخواهد شد قدِ زینب، قسم بر خونِ تو در دلم موّاج شد بحرِ شجاعت بیحساب عصرِ عاشورا که شد، شد بدترین حال و هوا پیشِ چشمم شد بپا گویا قیامت بیحساب حملهور شد فوجِ دشمن با هـیاهویِ زیاد ناسزاها گفته شد در وقتِ غارت بیحساب دخترانت پابرهـنه، ناگـران، مـویه کنان شد بر این آلالههایِ تو جسارت بیحساب گوش ها پاره شد و خلخالها مسروقه شد بر بدنها میرسید آنجا خسارت بیحساب
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلاماللهعلیها در کوفه
بار سنگین فراق عشق، پیرت کرده است صبرت ای روح بصیرت! بینظیرت کرده است مثـل دریـا بودی اما در مسـیر این سـفر گریهها بر رأس روی نی کویرت کرده است در مـیـان وامداران ســقـیـفـه بــاز هــم خطبههایت ترجمانی از غدیرت کرده است آه ای سرو سرافرازی که حق در کربلا همره رأس بریده؛ چون مجیرت کرده است چیست رمز رؤیت ألّا جمیلای تو؛ چیست؟ رمز زیبایی که دنیا را اسیرت کرده است؟ تشنگی را بُردهای از خاطرت زیرا که؛ آه اشکهای کودکان از آب سیرت کرده است نیـنوا با دردهـایش سخت بر زینب نبود «کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود»
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلاماللهعلیها
صبر از زبان عجز ثناخوان زینب است عـقـل بـسیـط واله و حـیران زینب است ایـوب صابـر است ولـیکـن دریـن مـقـام انصاف ده که ریزهخور خوان زینب است در قـتـلـگـاه، جـسم برادر به روی دست بگرفت کای خدای من این جان زینب است قـربـانـی تـو است بـکـن از کـرم قـبـول کاری چنین به عهـده ایـمـان زینب است در خطبهاش که کوفه از آن شد سکوت محض گفتی که ممکـنـات به فرمان زینب است ابــن زیــاد شــــوم بــه دار الإمـــارهاش رسـوا ز منطـق شرر افـشان زینب است با ایـنکه با عـیـال بـرادر به شـهـر شـام در دست اهـل ظـلـم، گریبان زینب است بـر هـم زن اســاس جـفــاکــاری یــزیــد لحـن بلـیغ و نطـق درخـشان زینب است افـزون بُـوَد ز حـوصـلـه خـلـق عـالـمی درد و غمی که در دل سوزان زینب است دارد «صغیر» امیدی و از روی اعتقاد چشمش به لطف بیحد و پایان زینب است
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلاماللهعلیها
بـه نـام اسـوۀ ایـثـار حـضـرت زیـنب بـه نـام جــلــوۀ الـلـه شــوکـت زیـنـب قـسم به هـر چه خـدا آفـریـده در عـالم که هـست مـلک خـداونـد دولت زینب که گفته است که غیرت برای مردان است؟ زبـانـزد هـمگـان است غـیـرت زینب به این حسینیهها و به روضهها یک دم نیـامـده احـدی جـز به دعـوت زیـنـب به رسم هر که مقربتر است در این بزم تــمـام جـام بـلا بـود قــسـمـت زیـنـب غـریـب کـربو بـلا شـد بـرادرش اما به وسعت دو جهان است غربت زینب مـیان لـشگـر نامحـرمـان مسـافـر شـد کـجـا اراذل بـدنـام و سـاحـت زیـنب؟ عـلم به دوش ابالفـضل بوده عـاشـورا پس از غـروب دهم گشته نوبت زینب
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با سر مطهر برادر
تو آفـتـاب منی با چـنـین جـمال حسین مرا ببخش که خواندم تو را هلال، حسین گرفته روی تو را گرچه خون و خاکستر تو آفـتاب وجـودی و بیزوال، حـسین سرت به نیزه و قرآن به لب، جلالی نیست به جز جلال خدا فوق این جلال، حسین ز شـور نـغـمـۀ قـرآنت ای عـزیز دلـم ز حال رفتم و باز آمدم به حال، حسین قـسم به پـیـکـر پـامـال تـو که نـگـذارم کـنـند خـون شـریف تو پایـمال، حسین یزید اگر به اسـارت کـشانـده اهلت را کشم حکـومت او را به ابتـذال، حسین کـنـم حـرام بـر او شـهـد زنـدگـانـی را که او حـرامِ خـدا را کند حلال، حسین ز کـودکـان ز پـا اوفـتـاده گـیـرم دست اگر که سیـلیِ دشمن دهـد مجال حسین به هر یکی ز صغیران به گریه مینگرم تو را ز من طلـبد با زبان حال، حسین زبان حال «مؤید» غلام تو، این است من و جدایی از تو بُـود محـال، حسین
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلاماللهعلیها در کوفه
خـیزران آمد و بر مهـبط یارب زده شد تـازیـانـه عـوض گـفـتـن یـا اَب زده شد اُسکتوا ضربه شد و بر دهن دشمن خورد مثل آن ضربه که یک روز به مرحب زده شد روز و شب زینب کبری به اسیری چون رفت روز از روز بدش آمد و شب، شب زده شد جـای لـیـلا و ربـاب و هـمـۀ اهـل حـرم دم به دم عـمـۀ سـادات مـرتـب زده شـد صـاف بـود آیــنـهاش آه ولـی در کـوفـه داغ بـر آیـنـه از جـنـس مُحـدَّب زده شد شـد کـبـودی اثـراتـش دو بـرابـر زیـرا؛ ضربهها بیشترش در وسط شب زده شد زینب آن لحظه به پا خاست و از پا افتاد خیزران چونکه به پاخاست و بر لب زده شد آسـمان بـار غـم روضۀ سـر را نـکـشید قـرعـۀ فـال بـه نـام منِ زیـنـب زده شـد
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلاماللهعلیها
نام زینب میبرم شعرم پریشان میشود نام زینب میبرم این ابر باران میشود نـامِ زینب بُـردم و دریـا مـؤدّب ایـسـتاد باز اقـیـانـوس نا آرام طـوفـان میشود چادرش قدری بتـابد آب میگردد زمین روزها در سایهاش خورشید پنهان میشود در دعا میایستد محراب حیرت میکند از مناجات شبش سلمان مسلمان میشود در مدیـنه سالها زهـرا صدایش میکنند وقت تفسیرش خود جبریل دربان میشود خم نشد زانوی عباسش بجز در پای او تا به محمل میرود اکبر شُتربان میشود یک قـدم خانم بیـاید کـوفه میپـیچـد بهم یک قدم بیبی بکوبد شام ویران میشود واژههایش خطبه شد نهج البلاغه جمع شد خطبه نه تیغ علی انگار عریان میشود کیست این؟ زهرا علی شاید حسن شاید حسین؟ حق بده آئینه از این اوج حیران میشود
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلاماللهعلیها در کوفه
پس از حسین، جهان بر سرش خراب شده برای حـفـظ حـرم، زینب انتخـاب شده ز عصر روز دهم در وداع جانسوزش به خون تشنهلبی، معجرش خضاب شده کسی که داغ دو فـرزند بر جگـر دارد نـشـسـته سـنگ صبـورِ دلِ ربـاب شده چه رفـته بـر دل زینب، کسی نـمیداند دمی کـه وارد مـهـمـانـیِ شــراب شـده اگرچه خطبه خودش خوانده بود اما شهر پُـر از صـدای رسـای ابـوتــراب شـده هـزار مـرتـبه تا روز آخِـرَت، نـفـرین به شام و بـزم می و کوفۀ خـراب شده به صبر عمۀ سادات، شیعه مدیون است که شرح کربوبلا، مانده و کتاب شده
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با سر مطهز برادر در کوفه
میروی نـیـزهنـشـیـنم کمی آهسته برو تا تو را سـیـر بـبـیـنم کمی آهـسته برو از رد بـوسۀ من نـیـزهنـشـینت کـردند اسبها رد شده و نقـش زمـینت کـردند من اسـیر تو شدم مهـر تو در سر دارم لحظهای نیست که چشم از سر تو بردارم همه شب سر زده، خورشید شدی تابیدی روی نی دور سر قـافـله میچـرخـیدی من و یک قافله کودک، همه سیلی خورده خواهـرت آیـنـۀ تـوست، اگـر پـژمـرده جان نمانـدهست حسینم به تنم اما حیف تا حد مـرگ سـپـر شد بـدنـم اما حـیف صورت کودک تو سوخت، خجالت زدهام ضربه او را به زمین دوخت، خجالت زدهام خندهای مست به دنبال عذاب آمده است باز هم حرمله با کاسهای آب آمده است گلهای نیست از این زخم از این تنهایی ما ندیـدیـم در این مـرحـله جز زیـبایی
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زین العابدین علیهالسلام قبل از شهادت
در کـنـار عـمـهام داغ فــراوان دیـدهام داغ بـابـا و بــرادر داغ یــاران دیـدهام پیش چشمم یوسف کرب وبلای خویش را در میان چـنـگ گرگان بیـابـان دیـدهام عید قـربـانـی نـبـود امـا مـیـان کـربـلا بارها در پیش چشمم عید قربان دیدهام روی هر نیزه ستاره خودنمایی مینمود بر فـراز نیـزهها ساقی عـطشان دیدهام کوفه و بزم شراب و بیوفاییهای شام خیزران را بر لب شاه شهـیـدان دیدهام وای از شـام بلا و از مـصیبتهای آن در خرابه کودکی زار و پریشان دیدهام
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در کوفه
کوفه را تسخیر کردم با نَفَسهای علی در منِ زینب تـجـلّی کـرده آوای عـلی خطبهای خواندم به لحنِ فاتحِ خیبر سپس فتح کردم کوفه را با لحنِ گویای عـلی زین اَب بودم شدم زینت برای دینِ حق جمع کردم گوهرِ دین را ز دریای علی کارِ من بیداری بیچارگـانِ کوفی است ارثها دارم خدا را شکر از نای علی اسکتوا گفتم همه غرقِ سکوتِ غم شدند یـافـتـم آمـوزههـایم را ز لـبهای عـلی انتـقـامِ خـون سالارم را گرفـتم با کلام زنده کردم مرده را هستم مسیحای علی از ندامت شهر شد یک پارچه اندوه و درد سر فـرود آورد کوفه پای گلهای علی “عـالـمه” دادم لقب چارم ولّی شیعـیان با عـقـیـله بودنم گـشتم مـصّـفای عـلـی سرشکسته نیستم در محضرِ پاکِ حسین خوار کردم خصم را من با مددهای علی
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در کوفه
واردِ کـوفـه شـدم با هـیـبـتی که داشـتم یـادم آمـد از پـدر بـا عـزّتی که داشـتـم روزگاری جایگاهی داشتم در بینِ شهر واردِ کـوفـه شـدم با غـربـتی که داشـتم دورِ من بودند عباس و حسین و مجتبی حال وارد میشوم با صولتی که داشتم قامـتم را هیچکـس تا قبلِ عـاشورا ندید من اسـیـرِ دشـمنـم با عـفـتّـی که داشـتم رقصِ نیزه میکند خولی به پیشِ چشمِ من سوخـتم بدجـور با این حالـتی که داشتم خطبهای باید بخـوانم تا همه نادم شوند خـطبه خواندم با تمامِ قـدرتی که داشتم لحنِ من لحنِ علی شد صحبتم مثلِ علی میروم از شهر با این رحمتی که داشتم
: امتیاز
|
برداشتی آزاد از خطبۀ حضرت زینب سلاماللهعلیها در کوفه
ای اهـل کـوفه اشک شـما باد مـسـتدام بـا ایـن خـیـانـتی که نـمـودیـد بـر امـام نامـه نـوشـتـهاید بیا ای حـسـین و بعـد شد کـشـتـنش برای شـما بـد ترین مقـام نـیـزه سـوار شد سـر مـهـمانتان چـرا این است رسم معرفت و مردی و مرام از لحظهای که اصغـر تـشنه شهید شد دیگر نمانده خواهش و میلی به هر طعام در گوش ماست نـالۀ (اُسقونیِ) حـسین تـرجـیـح میدهـیم بـمـانـیـم تـشـنـهکـام چـشـمی نـدیـده سایـۀ ما را ولی کـنون هـسـتـیم در مـعـابر و در بیـن ازدحـام با دست بـسته در به درِ کـوچهها شدیم بـر مـا نـمـودهایـد جــفـا جـای احـتـرام دیگـر هـمـیـشگی شده اشـک نـگـاه ما داغ درون سـیـنـۀ مـا شـد عَـلَی الـدَّوام دلهای ماست زخمی یک نیمروز تلخ با مـرگ، زخـم سـیـنۀ ما گـیرد الـتـیام
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلاماللهعلیها در کوفه
یکتنه در کـربلا غوغا به راه انداخته تـیغِ بُـرّان است، یا زینب نگـاه انداخته با کلامش تیغِ حیدر را برون کرد از نیام دشـمنـش تـسلیم گردیده، سـلاح انداخته مرتضی انگار دارد خطبهخوانی میکند منطقش یک دشت را در اشتباه انداخته مثلِ طوفان خانۀ تزویر را ویران نمود مثلِ شیـری لـرزه بر جانِ سپاه انداخته یک نگاهِ اشکـبار انداخته بر خـیـمهگاه یک نگـاهِ مضطرب بر قـتلگاه انداخته جـانِ زینب از فـراقِ یـار بر لـب آمـده در مصیبت چنگ بر رخسارِ ماه انداخته
: امتیاز
|