- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت مادر
چند روزی شده که مادر ما بیمار است بین بـسـتر بدن بیرمـقـش تب دار است خواب در پلک ترش نیست، خودم دیدم که سر شب تا سحر از درد کمر بیدار است رنگ در چهره ندارد، به جز آن جای کبود روی زرد است و پُر از غصه و حالش زار است در دعای سحرش روضۀ "عجـل" دارد طاقـتـش طاق شده، منـتظـر دیدار است گـر چه در بـسـتـر بیحالی خود افـتاده مقـتـل مـادر مـا بـیـن در و دیـوار است سیـنهام شـد سپـر شیـر خـدا، شکـر خدا بر لبش، شکرِ چنین لطف، هزاران بار است آخـر کـار، در آن غـسل عـلی میفهـمد بـه روی بـازوی او هـم اثـر آزار است
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
شکسته قامتی اِی؛ یارِ نیمه جانِ علی چه بیفـروغ شدی ماهِ آسـمانِ عـلی مـرا به خـاک نـشانـده قَـدِ هـلالیِ تو گرفته سوسوی چشمانِ تو تَوانِ علی نَفَس نَفَس زَنی و ذَرّه ذَرّه آب شَوی چه زود پیر شُدی همسرِ جوانِ علی سه ماه شد که سُخن با علی نمیگویی سه ماه شد که ندادی رُخَت نشانِ علی همیشه بسترت از برگ های لاله پُر است گُـلِ خَـزان زدۀ سُرخِ بـوسـتانِ علی کَسی سُراغِ تو را از علی نمیگیرد مدینه مرگ کُند آرزو، به "جانِ علی" گرفتهام زِ غریبی دو زانویم به بَغَل که تاب آوَرَد این؛ داغِ بیکرانِ علی اگر چه بِینِ خُـسوفی هـنوز ماهِ مَنی بِتاب بَر من و بَر این سِتارگانِ علی بیا و این دَم آخَر بَرای دِل خوشیام بَخند تا که نَـمـُردَم، بِخَـند جانِ عـلی
: امتیاز
|
ترسیم وقایع حمله به خانۀ حضرت زهرا سلام الله علیها و جسارت به ایشان
سروی افتاد از نفس، برگ و بری آتش گرفت پیـش چشم خانواده، مادری آتش گرفت در سقیفه زد جرقه آتش از بغض غدیر در مدیـنه دخـترِ پـیغـمبـری آتش گرفت آنکه یادش هست خیبر را، بگوید قصه چیست؟ یک زن آتش دیده و نام آوری آتش گرفت در میـان لشکـر دشـمن زنی از پا فـتاد در میان لشکر هـیزم، دری آتش گرفت در ز لولا تا شکست از چارچوبش پرت شد زیر پای شعله، یاس پرپری آتش گرفت آسمان میسوخت و دریا خجالت میکشید همسری تا رو به روی همسری آتش گرفت برگ گـل دارد برای صـورتش آزارها از چنین حوریهای بال و پری آتش گرفت گُر گرفت آتش ولیکن بیهوا از بین در ناگهان در آن شلوغی معجری آتش گرفت بس که تب دارد ز درد خویش شبها سوخته دید فضه، رخت خواب و بستری آتش گرفت محسنی اینجا کنار مادرش آهسته سوخت از عطش در کربلا هم اصغری آتش گرفت شعلههای پشت در را عصر بر خیمه زدند معجری آتش گرفت و دختری آتش گرفت داد میزد دختری در خیمههای شعلهور روسری آتش گرفت و روسری آتش گرفت
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
ذرّهذرّه سوخت و خاکسترش را جمع کرد از کنار شمع پروانه پرش را جمع کرد بیـشتر محض رضای خاطـر آئیـنه بود این دم آخر اگر که بسترش را جمع کرد آنقـدر دلـواپـس یـار غـریـبـش بـود کـه لالههای ریخته بر پیکرش را جمع کرد فکر رفتن بود که این روزهای آخـری نالههایش را پرش را معجرش را جمع کرد با همان دست شکسته با همان حال بدش خانه را جارو زد و دور و برش را جمع کرد همسرانه سفرۀ درد و دلش را پهن کرد همسرانه اشک های همسرش را جمع کرد تا که مردش هم نفهمد چه به روزش آمده دستمال خونی زیر سرش را جمع کرد با وجودی که گلویش را گرفته بود بغض پیش چشم مرتضی چشم ترش را جمع کرد حرفی از سینه نگفت و حرفی از پهلو نزد عاشقانه حرف های آخرش را جمع کرد
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
بـه داد تو نـرسـیـدم اگـر در آن بـیـداد تو ضعف کردی و آتش به جانِ من افتاد تمام درد تو را من به سینه حس کردم همینکه پشت در افتادی حیدرت جان داد مـنی که بر هـمـه عـالـم مـدد شـدم امـا رسید فضه به دادم که بر تو کرد امداد چهل، شـده عـددِ زخـمهای قـلـبِ عـلی کجا به قـتل زنی بیدفـاع، این تعـداد؟ صدای سرخیِ رویت به کوچه مانده هنوز شکـسته باد، خـدا دستِ نحـسِ بد بنـیاد
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با حضرت زهرا سلام الله علیها
اين ماه سوم است گرفـتار بـسـترى شكر خدا كه ظاهراً امروز بهـترى چيزى نگفتهام به كسى مهربان من دل تـنگ آن نگـاه توأم مهر مادرى هرشب كـنار بستر تو گريه میكنم مادر!چقدر جان خودت گريه آورى مادر! نگاه كن كه چه خاكى سرم شده با چشم نيمه باز چرا خيره بر درى؟ جان حسن بـمان و نرو از كـنار ما هرچند خستهاى و ز عـالم مكـدّرى
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
ای کـوثر علی چِقَـدَر زود میروی بال و پَـر عـلی چقدر زود میروی بعد از نبی دلم به تو خوش بود فاطمه هم سنگـر عـلی چقدر زود میروی ای تکـیه گاه زنـدگی حـیدر غـریب ای لشکـر علی چقدر زود میروی شرمندۀ تو هستم و پهلوی زخمیات ای یـاور عـلی چـقدر زود میروی دردت به سینه بود و به حیدر نگفتیش غـم پرور عـلی چقدر زود میروی نه سال از علی تو بدی دیدهای مگر ای هـمسر علی چقدر زود میروی بد جـور زندگی علی را به هم زدند ای دلبـر عـلی چـقـدر زود میروی خیری که نیست بعد تو در زندگی من ای کـوثر عـلی چقدر زود میروی
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
تو زمین گیری و من بیکس و یارم زهرا خوب بنگـر گـره افـتاده به کارم زهرا چـقدر پـیـر شـدی خــانـم هـجـده سـاله حـق بـده تـاب نـدارد دل زارم زهــرا خـانهام مقـتل تو بوده و من شاهد قـتل با چه رو پای در این خانه گذارم زهرا؟ هـمدم چـاهـم و هـم صحبت نخـلسـتانم بس که آزرده از این شهر و دیارم زهرا مرد خـیبر جلوی بسترت افـتاده زمین بعـد تو کاش منـم جان بـسپـارم زهـرا من صف اول هر غزوه به میدان رفتم ولـی انــدازۀ تـو زخــم نــدارم زهــرا یک دل سیر بگو هر چه دلت میخواهد یـک دل سـیـر بـرای تو بـبـارم زهـرا تو قدت خم شده یا چشم علی دید خطا؟ خـجـل از قـد تـو بـا دیـدۀ تـارم زهـرا کـفنت را جـلوی چـشم عـلی باز نکـن که در آورده عـزای تـو دمـارم زهـرا شب به شب مجلس ختمیست،خصوصی اما نه سر قـبر تو … بالای مـزارم زهرا
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
از عَطر و بوی یادِ تو این آشیان پُر است خانه زِ گریههای شَب و بیاَمان پُر است از دیده رَفـتهای، ولی از دِل نَرَفـتهای از غُصِّۀ تو سینۀ مَن هَمچِنان پُر است تابوت، رویِ دوش بَهارَم کِشید و بُرد دُنیا بِدونِ عِشق، فَقَط از خَزان پُر است بِشکَسته بال و سوخته پَر کوچ کَردی و یـادِ پَـریـدَنَت دلِ این آسِـمـان پُـر است از خـاطِرَم که لَحـظۀ غُـسلَت نمیروَد زین غَم دِلَم به وُسعَتِ یِک کَهکِشان پُر است فِضِّه که آب ریخت به روی تو فاطِمه دیدَم زَمیـنۀ تَـنَت از اَرغَـوان پُر است بعد از تو بَچِّههای تو ساکِت نمیشوَند خانه زِ نـالههای شَبِ کودکان پُر است تـنها به یک اِشاره هَمه گِـریه میکـنیم جای تو هَست خالی و چَشمانِمان پُر است هَر جای خانهام، دَر و دیوار، یا حیاط از یادگارهای تو یـاسِ جَـوان پُر است بـاران تَـمـام میشـوَد و تـازِه فـاطِـمِـه وَقتِ سَحَر مَدینِه زِ رَنگین کَمان پُر است
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
همدم کـسی به مثل تو پـیـدا نـمیشود جز با تـو درد عـشق مـداوا نـمیشود از لحظهای که در پس در خواندهای مرا نبود دمـی که دیـده چو دریـا نمیشود گفتم مگـر که دیـدۀ خـود واکـنی ولی چشمی که کوچه دیده دگر وا نمیشود از بس نظر به قد تو کردم کمان شدم حتی هـلال چـون قـد تو تـا نـمیشـود دیدم تو را به بستر و شرمندهتر شدم جز استخوان و پوست تماشا نمیشود زینب ز دیده اشک فـشاند به بازویت شایـد که مـرهـمی شـود اما نـمیشود دشمن پس از عیادت تو با اشاره گفت زهـرا دگر بـرای تو زهـرا نـمیشود
: امتیاز
|
مدح حضرت زهرا سلام الله علیها
نخ تسبیح زهرا عروة الوثقای حیدر بود علی دنیای زهرا بود و او دنیای حیدر بود زمین و آسمان از نور زهرا نور میگیرند درخت آفرینش را وجود او شکوفا کرد خدا روز ازل با عشق زهرا را تماشا کرد چه باید گفت از زهرا از آن انسان بیتکرار کسی غیر از خدا و مرتضی نشناخت زهرا را کسی غیر از خدا و فاطمه نشناخت مولا را ملائک روز و شب گرم طواف خانهاش بودند
: امتیاز
|
مناجات فاطمیه ای با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
در برت ناله و سوز جگرم بیشتر است پیش تو بارش چشمان ترم بیشتر است جان زهـرا به بر خویش نگه دار مرا چون جدا از تو شوم دردسرم بیشتر است گرچه فـرمود نبی در یمنی پیـش منی در مـدار نفـس تـو اثـرم بـیـشـتر است به سرم دست کش اما ز سرم دست نکش زیر دستت که نباشم خطرم بیشتر است آخـر کار که سلـمان به مدائن جان داد گفت با یار که میل حضرم بیشتر است بُـعـد مـنـزل نـبـود هــمــسـفـر مـا امـا گاه در نزد تو بُعـد سفـرم بیـشتر است در قفس اوج نگیرد پر پرواز که هیچ تازه بشکستگی بال و پرم بیشتر است نـام اربـاب که آیـد بـه لبـم در دل شب شاهدم باش که اشک سحرم بیشتر است هنرم نوکری است و نفسم خرج حسین لیک در روضۀ مادر هنرم بیشتر است مادرت گفت پس از «فضه خُذیني» مهدی اشک امروز به هجر پسرم بیشتر است دست بشکسته و پهلوی شکسته غم نیست به سوی غربت مولا نظرم بیشتر است
: امتیاز
|
مناجات فاطمیه ای با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
حالا که بیپـنـاه شـدم یابن فـاطـمه مـحتاج یک نگـاه شدم یابن فاطمه با دست خویش آبروی خویش بردهام بـیـچـارۀ گـنـاه شـدم یـابن فـاطـمـه تا خواستم زمین بخورم با دعای تو هر بار رو به راه شدم یابن فاطمه پـایـان کـار من شـده امـا نـیـامـدی خـیـره به قـبـلگاه شدم یابن فـاطمه ای کاش همچنان شهدا وقت رفـتنم بینم چو قرص ماه شدم یابن فاطمه اما زمان زمان گریه به غمهای مادرت در زمرۀ سـپـاه شـدم یابن فـاطـمه قدری غم غـریبی مولاست در دلم سر در مـیان چـاه شدم یابن فاطمه با که بگویم از غم مظلـومی عـلی دلـخـون شبـیـه آه شدم یابن فـاطمه با گریه بر حسین عزیز تو میشوم با آنکـه رو سیـاه شدم یابن فـاطمه هنگام روضه چشم مرا گریه باز کرد راهـی قـتـلـگـاه شدم یابن فـاطـمـه از لطف حـاجت دل ما را روا کنید ما را مـسـافـر حـرم کـربـلا کـنـید
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
چه کنم؟ آتشی افتاده به جانم، چه کنم؟ آتش از آب دو چشمم ننـشانم چه کنم؟ با حضور تو، به من خانه نشینی سهل است گر نمانی تو و من بیتو بمانم، چه کنم؟ تو در این شهر، فقط در به رخم باز کنی »ای همیشه نگرانم، نگرانم چه کنم؟« زرِهم پشت ندارد، به تو پشتم گرم است بیسپر بعد تو با خصم گرانم چه کنم؟ گوشۀ خانه، من و چار جگر گوشۀ تو غم ز شش سمت گرفته به میانم چه کنم؟ در ره مسجد و خانه به زمین میخوردم از همان موقع شده ورد زبانم چه کنم؟ من که هرکس گره ای داشت کمک از من خواست گره ای خورده به کارم که ندانم چه کنم؟ زود ای عمر علی میروی از دست علی بیتو بر ماندن خود نیست گمانم، چه کنم؟
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت علی علیه السلام
بیـمـار عـشـق تـکـیه به دارو نمیزند شیعه به جز علی به کسی رو نمیزند آدم هـبـوط کـرد که هـمـسایهاش شود یعـنـی بـهـشت با نجـفـش مـو نمیزند حق با علیست در همه احوال پس خدا هر جا علیست حرف ترازو نمیزند تعظیم میکنم به نجف صبح و ظهر و شام قـلـبـم خـدا گـواست که بـیاو نـمیزند آیینهدار غیرت هر کس که مرتضاست از تــنـگـنـای حــادثـه زانـو نـمـیزنـد یک تن نگفت در وسط کوچهها کسی در پیـش مرد لـطـمه به بـانـو نمیزند این روزها پرستوی مجروح مرتضی از درد شـانه، شانه به گـیـسو نمیزند
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
دیـدم وسـط باغـچـه پرپـر شدنت را پـامـال لـگـدهـای مـکـرر شدنت را بین در و دیوار گلاب از تو گرفتند زهـرا، همه دیـدند معـطر شدنت را با کـشتن یک سوم سادات، گرفـتـند از چـهـرۀ تو لـذّت مـادر شـدنت را یا مُـنْهَـدَةَ الرُکْنْ من از فضّه شنـیدم تـنها، سپـر غـربت حـیدر شدنت را یا ناحِـلَـةَ الْجِـسْم چه آمد به سر تو؟ آهسته بخوان روضۀ لاغر شدنت را زهرای رشیده به چه تشبـیه کنم من با پیکـر یک طفـل برابر شدنت را؟ یا بـاکِـیَةَ الْعَـیْن ز چـشـمان تو دیـدم چون آیـنهای تار و مکـدر شدنت را دستار به سر بسـتهای و بین نمازت زهـرا هـمه دیـدیـم پیـمـبر شدنت را من حاجت خود گفتهام و هیچ نگفتی! وقتی دل من خواسته بهتر شدنت را ای چشم صبوری نکن و فکر شفا باش تقدیم به پهلوش کن این تر شدنت را
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
پای این بستر نشد بیدارباشم یک شبی مرهمی بهرت بیارم، یار باشم یک شبی حق بیمار است ناله سرکند بیاضطراب ناله کن، تا که منم غمخوار باشم یک شبی خواهشا!چیزی طلب کن تا علی کاری کند هیچ می دانی نشد پُر کار باشم یک شبی بستری بیمار من! تا کی سکوت و اختفا؟ صحبتی، تا محرم اسرار باشم یک شبی پشت در که میرسم حالم دگرگون میشود کاش من هم کشتۀ مسمار باشم یک شبی درد بسیاری کـشیدی در میان خـلوتت پای این بستر نشد بیدارباشم یک شبی
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
زمین بـدون تو گم میکند بهـارش را گرفته است جهان از تو اعـتبارش را به جز تو هیچ کسی موقـع مناجـاتش نــبــرده اسـت دل آفـــریــدگـارش را خـدا به خـاطـر تو خلـق کرد دنـیا را سپس سپرد به دست تو اخـتیارش را چه بنـدهها که خـدا آفـریده است ولی عـیان نمود فقـط با تو شاهکـارش را هر آنکه نوکریِ نوکر تو را کردهست به قول مرشد ما، بسته است بارش را تو را زدند و علیمانده است در این بِین چگونه حفظ کند بغض ذوالفقارش را علی که دید، ولی کاش بعد از این دیگر مـیان شـعـله نبـیـنـد کسی نگـارش را خوش است چاه که هم صحبت علی شده است خوش است وقف علیکرده روزگارش را به فـرض کل درخـتان قـلم شوند، قلم چگونه وصف کند حُسن بیشمارش را برای آدمـیـان جـا نـمـانـده، وقـتـیکه احاطه کرده هزاران ملک مزارش را
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
قـرار، از دل من مـیرود قـرارِ عـلی اگـر كـناره بـگـيری تو از كــنارِ علی بيا مَكن طـلبِ مرگ از خُـدای خودت كه هـسـت زنـدگیِ با تو انـتـظارِ عـلی فـقـط اشاره بـكن، تا بگـويـمـش بـرود مگركه نيست اجل تحتِ اخـتيارِ علی؟ به غـير تـلـخـی اين چـند مـاهـۀ آخِــر چه خوش گُذشت كنار تو روزگارِ علی مپوش چهره ز من كه به عشق ديدن توست اگر كه خانه نشيـنی شدهست كارِ علی مرا حلال كن ای نور، مثلِ سايه شدی وَ هرچه داشـتهای كـردهای نـثـارِ علی خزانْ حريفِ علیّات نبود اگر كه غلاف نـبـود عـلّـت قـتـلِ تو، ای بهــارِ عـلی همين كه دست تو افتـاد از نفس، ديدند به شكل اشك زمين ريخت برگ و بارِ علی به انتـقـام تو خـيزد وَ يا كه صبر كند؟ هـنوز مانـده دو دل تيغِ ذوالفـقـارِ علی غُـبـار رُوبـی از اين خـانـۀ غـم آلـوده به جُز تو كار كسی نيست خانهدارِ علی همين مـديـنه كه میگُفـت از فُـتـوحاتم شـدهست محـو تـماشـایِ انـكِـسارِ علی ركابِ قلبِ علی هم شكست از آن دم كه شكـست، پهـلويت اي دُرّ شاهوارِ علی به گـرمی نـفـس تو قـسم كه اين خـانه به محضِ رفتنِ تو میشود مـزارِ علی
: امتیاز
|
زبانحال صاحب الزمان عجل الله تعالی با حضرت زهرا سلام الله علیها
برخاک با شکسته پری گریه میکنم بر زخم مانده بر جگری گریه میکنم با خاطرات کوچۀ باریک سالـهاست درتنـگـنای هر گـذری، گریه میکنم از لحظهای که سینۀ تو پشت در شکست تا میرسد صدای دری گریه میکنم در روضهای که میشنوم اسم میخ را با ضـجّـۀ بـلـنـدتـری گـریـه میکـنـم من داغـدار آتـش و خاکـسـترم که با تصویر چوب شعله وری گریه میکنم درد هـزارسالۀ من درد بیکسیست چون شمع جانت آب شدن را چشیدهام در شعـلهها مـذاب شدن را چـشیدهام عمری ست مثل بازوی خیبر گشای شهر محصور در طناب شدن را چشیدهام روی تو را نمک نشناسان زمین زدند منهم غـم جـواب شدن را چـشـیـدهام چون عمه زیر هجمی از آلام و دردها گل بـودن و گـلاب شدن را چشیدهام چون قلب بی قرار حسینت شکستهام مثل حـسن عـذاب شدن را چـشیدهام تا روی سیـنهات اثر میخ باقی است میآیم و زمین و زمان مات میشود دامان کعـبه عرصۀ میـقـات میشود با دستـهـای عـدل، برای ستـمـگران دنـیـا بَـدَل به دار مـکـافـات میشـود نور هـدایـتی که به دسـتـم سپـردهاند تکـثـیـر در تـمـامـی ذرّات مـیشـود وقتی سقـیفـه را بکـشانم به محکـمه حقِّ گـرفـتـه از پـدر اثـبـات میشود با آتـشی که سوخت در، خـانۀ تو را نمرود شهر سخت مجـازات میشود من میرسم به پیکر اسلام جان دهم
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
حق ملاك عشق را با عشق تو سنجيده است شاهكار دست خود در خلقت تو ديده است با نـفَـس های تو ای آرامـش جـان عـلـی بویِ سيب از عرش تا فرشِ خدا پيچيده است
: امتیاز
|