کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : علی انسانی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن     قالب شعر : غزل    

چه کنم؟ آتشی افتاده به جانم، چه کنم؟            آتش از آب دو چشمم ننـشانم چه کنم؟

با حضور تو، به من خانه نشینی سهل است            گر نمانی تو و من بی‌تو بمانم، چه کنم؟


تو در این شهر، فقط در به رخم باز کنی            »ای همیشه نگرانم، نگرانم چه کنم؟«

زرِهم پشت ندارد، به تو پشتم گرم است            بی‌سپر بعد تو با خصم گرانم چه کنم؟

گوشۀ خانه، من و چار جگر گوشۀ تو            غم ز شش سمت گرفته به میانم چه کنم؟

در ره مسجد و خانه به زمین می‌خوردم            از همان موقع شده ورد زبانم چه کنم؟

من که هرکس گره ای داشت کمک از من خواست            گره ای خورده به کارم که ندانم چه کنم؟

زود ای عمر علی می‌روی از دست علی            بی‌تو بر ماندن خود نیست گمانم، چه کنم؟

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت علی علیه السلام

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بیـمـار عـشـق تـکـیه به دارو نمی‌زند            شیعه به جز علی به کسی رو نمی‌زند

آدم هـبـوط  کـرد که هـمـسایه‌اش شود            یعـنـی بـهـشت با نجـفـش مـو نمی‌زند


حق با علی‌ست در همه احوال پس خدا            هر جا علی‌ست حرف ترازو نمی‌زند

تعظیم می‌کنم به نجف صبح و ظهر و شام            قـلـبـم خـدا گـواست که بـی‌او نـمی‌زند

آیینه‌دار غیرت هر کس که مرتضاست            از تــنـگـنـای حــادثـه زانـو نـمـی‌زنـد

یک تن نگفت در وسط کوچه‌ها کسی            در پیـش مرد لـطـمه به بـانـو نمی‌زند

این روزها پرستوی مجروح مرتضی            از درد شـانه، شانه به گـیـسو نمی‌زند

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : احمد ایرانی نسب نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

دیـدم وسـط باغـچـه پرپـر شدنت را            پـامـال لـگـدهـای مـکـرر شدنت را

بین در و دیوار گلاب از تو گرفتند            زهـرا، همه دیـدند معـطر شدنت را


با کـشتن یک سوم سادات، گرفـتـند            از چـهـرۀ تو لـذّت مـادر شـدنت را

یا مُـنْهَـدَةَ الرُکْنْ من از فضّه شنـیدم            تـنها، سپـر غـربت حـیدر شدنت را

یا ناحِـلَـةَ الْجِـسْم چه آمد به سر تو؟            آهسته بخوان روضۀ لاغر شدنت را

زهرای رشیده به چه تشبـیه کنم من            با پیکـر یک طفـل برابر شدنت را؟

یا بـاکِـیَةَ الْعَـیْن ز چـشـمان تو دیـدم            چون آیـنه‌ای تار و مکـدر شدنت را

دستار به سر بسـته‌ای و بین نمازت            زهـرا هـمه دیـدیـم پیـمـبر شدنت را

من حاجت خود گفته‌ام و هیچ نگفتی!            وقتی دل من خواسته بهتر شدنت را

ای چشم صبوری نکن و فکر شفا باش            تقدیم به پهلوش کن این تر شدنت را

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

پای این بستر نشد بیدارباشم یک شبی            مرهمی بهرت بیارم، یار باشم یک شبی

حق بیمار است ناله سرکند بی‌اضطراب            ناله کن، تا که منم غمخوار باشم یک شبی


خواهشا!چیزی طلب کن تا علی کاری کند            هیچ می دانی نشد پُر کار باشم یک شبی

بستری بیمار من! تا کی سکوت و اختفا؟            صحبتی، تا محرم اسرار باشم یک شبی

پشت در که می‌رسم حالم دگرگون می‌شود            کاش من‌ هم کشتۀ مسمار باشم یک شبی

درد بسیاری کـشیدی در میان خـلوتت            پای این بستر نشد بیدارباشم یک شبی

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : احسان نرگسی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

زمین بـدون تو گم می‌کند بهـارش را            گرفته است جهان از تو اعـتبارش را

به جز تو هیچ کسی موقـع مناجـاتش            نــبــرده اسـت دل آفـــریــدگـارش را


خـدا به خـاطـر تو خلـق کرد دنـیا را            سپس‌ سپرد به دست تو اخـتیارش را

چه بنـده‌ها که خـدا آفـریده است ولی            عـیان نمود فقـط با تو شاهکـارش ‌را

هر آنکه نوکریِ نوکر تو را کرده‌ست            به قول مرشد ما، بسته است بارش را

تو را زدند و علی‌مانده است در این بِین            چگونه حفظ کند بغض ذوالفقارش را

علی که دید، ولی ‌کاش بعد‌ از این دیگر            مـیان شـعـله نبـیـنـد کسی نگـارش را

خوش است‌ چاه که هم صحبت علی شده است            خوش است وقف علی‌کرده روزگارش را

به فـرض کل درخـتان قـلم شوند، قلم            چگونه وصف کند حُسن بی‌شمارش را

برای آدمـیـان جـا نـمـانـده، وقـتـی‌که            احاطه کرده هزاران ملک مزارش را

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : مُحمّد قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

قـرار، از دل من مـی‌رود قـرارِ عـلی            اگـر كـناره بـگـيری تو از كــنارِ علی

بيا مَكن طـلبِ مرگ از خُـدای خودت            كه هـسـت زنـدگیِ با تو انـتـظارِ عـلی


فـقـط اشاره بـكن، تا بگـويـمـش بـرود            مگركه نيست اجل تحتِ اخـتيارِ علی؟

به غـير تـلـخـی اين چـند مـاهـۀ آخِــر            چه خوش گُذشت كنار تو روزگارِ علی

مپوش چهره ز من كه به عشق ديدن توست            اگر كه خانه نشيـنی شده‌ست كارِ علی

مرا حلال كن ای نور، مثلِ سايه شدی            وَ هرچه داشـته‌ای كـرده‌ای نـثـارِ علی

خزانْ حريفِ علیّ‌ات نبود اگر كه غلاف            نـبـود عـلّـت قـتـلِ تو، ای بهــارِ عـلی

همين كه دست تو افتـاد از نفس، ديدند            به شكل اشك زمين ريخت برگ و بارِ علی

به انتـقـام تو خـيزد وَ يا كه صبر كند؟            هـنوز مانـده دو دل تيغِ ذوالفـقـارِ علی

غُـبـار رُوبـی از اين خـانـۀ غـم آلـوده            به جُز تو كار كسی نيست خانه‌دارِ علی

همين مـديـنه كه می‌گُفـت از فُـتـوحاتم            شـده‌ست محـو تـماشـایِ انـكِـسارِ علی

ركابِ قلبِ علی هم شكست از آن دم كه            شكـست، پهـلويت اي دُرّ شاهوارِ علی

به گـرمی نـفـس تو قـسم كه اين خـانه            به محضِ رفتنِ تو می‌شود مـزارِ علی

: امتیاز

زبانحال صاحب الزمان عجل الله تعالی با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : عالیه رجبی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

برخاک با شکسته پری گریه می‌کنم            بر زخم مانده بر جگری گریه می‌کنم

با خاطرات کوچۀ باریک سالـهاست            درتنـگـنای هر گـذری، گریه می‌کنم


از لحظه‌ای که سینۀ تو پشت در شکست            تا می‌رسد صدای دری گریه می‌کنم

در روضه‌ای که میشنوم اسم میخ را            با ضـجّـۀ بـلـنـدتـری گـریـه می‌کـنـم

من داغـدار آتـش و خاکـسـترم که با            تصویر چوب شعله وری گریه می‌کنم

درد هـزارسالۀ من درد بی‌کسی‌ست
غربت برایم ارثـیه‌ای خانوادگی‌ست

چون شمع جانت آب شدن را چشیده‌ام            در شعـله‌ها مـذاب شدن را چـشیده‌ام

عمری ست مثل بازوی خیبر گشای شهر            محصور در طناب شدن را چشیده‌ام

روی تو را نمک نشناسان زمین زدند            منهم غـم جـواب شدن را چـشـیـده‌ام

چون عمه زیر هجمی از آلام و دردها            گل بـودن و گـلاب شدن را چشیده‌ام

چون قلب بی قرار حسینت شکسته‌ام            مثل حـسن عـذاب شدن را چـشیده‌ام

تا روی سیـنه‌ات اثر میخ باقی است
مظلومی‌ات به وسعت تاریخ باقی است

می‌آیم و زمین و زمان مات می‌شود            دامان کعـبه عرصۀ میـقـات می‌شود

با دستـهـای عـدل، برای ستـمـگران            دنـیـا بَـدَل به دار مـکـافـات می‌شـود

نور هـدایـتی که به دسـتـم سپـرده‌اند            تکـثـیـر در تـمـامـی ذرّات مـی‌شـود

وقتی سقـیفـه را بکـشانم به محکـمه            حقِّ گـرفـتـه از پـدر اثـبـات می‌شود

با آتـشی که سوخت در، خـانۀ تو را            نمرود شهر سخت مجـازات می‌شود

من می‌رسم به پیکر اسلام جان دهم
قبر تـو را به آدم و عـالم نـشان دهم

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تا روی سیـنه‌ات اثر میخ باقی است           مظلومی‌ات به وسعت تاریخ باقی است

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

حق ملاك عشق را با عشق تو سنجيده است           شاهكار دست خود در خلقت تو ديده است
ذكر« لا اُحصي ثنائُك » گوشه‌ای از وصف تو           پايِ مدحت دست هر صاحب قلم لرزيده است


با نـفَـس های تو ای آرامـش جـان عـلـی           بویِ سيب از عرش تا فرشِ خدا پيچيده است
مانـده روی صورت تو جای لبهای نبی           بسكه ای حوريه با گريه تو را بوسيده است
مـحـور آل كـسـا و عـلت خـلـقـت تـويی           دست بر سينه علی هم دورِ تو گريده است
هاتـفـی از خلقـت جـنّات پـرسيد و شنيد           فاطمه يك گوشه لب وا كرده و خنديده است
شانه بـردار و به داد ناز دخـترها برس           چند وقتی گيسوی زينب به هم تابيده است
از شكاف پهلويت پيداست بد خوردی زمين           در به سوی پهلوی تو بی‌هوا چرخيده است
خوب شد فضه رسيد و پيكرت را جمع كرد           بر در و ديوار خونِ سينه‌ات پاشيده است
پيش زينب بی‌حياها دستِ جمعی می‌زدند           دخترت حق دارد ای بی‌بی اگر ترسيده است
هر كجا که با علی گشته مغيره رو به رو           بر غلاف خود كشيده دستی و خنديده است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی حذف شد زیرا مفهوم مصرع دوم آن نوعی شرک خفی است، مگر میشود خداوند از چیزی با خبر نباشد!!!

خم به ابرويت نياور چون قيامت می‌كند           حق اگر آگـاه گردد فاطمه رنجـيده است

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

هركجايی با علی تا شد مغيره رو به رو           بر غلاف خود كشيده دستی و خنديده است

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : مهدی مردانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

نام تو را نوشتم و پشت جهان شکست            آهسته از غم تو زمین و زمان شکست

پـرسید آسـمان چه نوشتی که اینچـنـین            گـفـتم که فـاطمه، کـمر آسمان شکست


هجـده بـهار دیـدی و در سـوگ تو دلم            بعد از هزار و سیصد و چندین خزان شکست

ای دل بسوز و بشکن؛ تا بـاورت شود            حتماً دری که سوخته را می‌توان شکست

بانوی نور در دلتان رنگی از خداست            زیباتر است بر قد رنگین کمان، شکست

با هـر دری که بـعد عروج تو بـاز شد            انگار در گلوی علی استخوان شکست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

با هـر دری که بـعـد نـگـاه تو بـاز شد            انگار در گلوی علی استخوان شکست

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمد جواد پرچمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

معجزات چشم زهرا عرش اعظم ساخته            هـاجـر و آسـیه و حـوّا و مـریـم ساخـته

از ازل بیت الاحرام کعبه، بیت الفاطمه است            کعبه را تسبیح زهرا قرص و محکم ساخته


آخـر پـیغـمبری بابای زهـرا بودن است            نور زهرا مصطفی را نور خاتم ساخته

فاطمه حق و مع الحقش علیّ مرتضاست            حق ولایت را میان این دو تـوأم ساخته
پیش زهرا ذوالفقارش سر فرود آورده است            علتش این بوده که شمشیر را خم ساخته
فاطمه وقتی که پای رهـبرش آمد وسط            لشگری را با جلال خویش درهم ساخته
دم نمی‌زد تا مبادا همسرش غمگین شود            فاطمه در شعله‌ها هم سوخته، هم ساخته
گرچه او مقداد و عمار و ابوذر داشت؛ نه            آخرش از یک عجم سلمانِ محرم ساخته
فاطمه معمار خلق سینه زن ها بوده است            یک حسینیه خودش در بین قـلبم ساخته
وصله‌های چادرش دیروز زحمت داشته            تا برای روضه‌ها امـروز پـرچم ساخته
روز محشر ریشه‌های چادری که سوخته            مـایـۀ آســایـش مـا را فــراهـم سـاخـتـه
هر زمان در روضه‌ها مادر صدایش می‌کنیم            کـیـسه ما را پُـر از فـیض دمادم ساخته

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به جهت انتقال بهتر معنای شعر تغییر داده شد، فراموش نکنیم دفاع حضرت زهرا از امام خود بود نه از شوهرش که اگر کسی جز امیرالمومنین امام بود حضرت زهرا از او دفاع میکرد!!

فاطمه وقتی که پای شوهرش آمد وسط            لشگری را با جلال خویش درهم ساخته

بیت زیرا به دلیل ایراد محتوایی حذف شد، فراموش نکنیم که حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: لَا تَتَجَاوَزُوا بِنَا الْعُبُودِيَّةَ ثُمَّ قُولُوا فِينَا مَا شِئْتُمْ وَ لَنْ تَبْلُغُوا وَ إِيَّاكُمْ وَ الْغُلُوَّ كَغُلُوِّ النَّصَارَى فَإِنِّي بَرِي‏ءٌ مِنَ الْغَالِينَ. ما را از مرز عبودیت خارج نکنید و به سرحدّ ربوبیت نرسانید، آن گاه هرچه می ‏خواهید در فضیلت ما بگویید، لیکن بدانید که حق ثناگویی ما را ادا نخواهید کرد. از غلوّ کردن درباره ما بپرهیزید و همانند نصاری که درباره عیسی علیه‌السلام غلو کردند نباشید، که من از غلوّ کنندگان بیزارم الاحتجاج ج ۲ ص ۴۳۸، بحارالانوار ج ۲۵ ص ۲۷۴، اثبات الهداه ج ۵ ص ۳۹۱

نیـمی از ما را خـدا در فـاطـمیه ساخته            نیـم دیگر را خود زهـرا محـرم ساخـته

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فعولن فعولن فعولن فعول قالب شعر : غزل

ز صبح ازل شرح غـم فاطمه‌ست            کـسی که نـدارد عـدم فـاطمه‌ست

خدا را فـقـط یک قـسم کافی است            به حق عـلی، آن قـسم فاطمه‌ست


خـدا طـالـعـم را چـه سـعـد آفـریـد            نوشـتـه بر آن، مـادرم فاطمه‌ست

نــفــس هـای مـن آســمــانـی شـده            دمـم یـا عـلـی، بـازدم فـاطمه‌ست

فـقـط یک نـفـر مـثـل حـیـدر شـده            به قرآن که آن شخص هم فاطمه‌ست

زنـان بزرگ جـهـان روز حـشـر            همه قطره هستند و یم فاطمه‌ست

حـرم در نـجــف دارد و قـلـب مـا            به ظاهـر اگـر بی‌حرم فاطمه‌ست

کجـا سـائـلی را ز در رانـده است            نـشـان خـدا در کـرم فـاطـمه‌ست

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

جـذبه از یاقـوت و گوهـر می‌رود            سـورۂ اخـلاص و کـوثـر می‌رود

زجـرها دیـده ست اما غرق شوق؛            مـحـضِ دیـدار پــیــمـبـر مـی‌رود


لـرزه می‌افـتـد به جـانِ مـرتـضی            هر زمان که جانبِ « در» می‌رود

گرچه خوانده مجـتـبی أمن یُجـیب            خـوب مـی‌دانـد کـه آخـر مـی‌رود

نیمه شب «عجّل وفاتی» خوانده و            دیـگـر از آغـوش بـسـتـر می‌رود

با چه حـالی حـضـرت دارالـشّـفـا            مضـطر و بشکـسته پیکر می‌رود

از دو چشمش اشک جاری می‌شود            تا که زینب سمتِ معـجـر می‌رود

روضه بر پا می‌شود وقتی حسین            تـشـنـه در آغــوش مـادر می‌رود!

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : رضا رسول زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

با سـوزِ مـادرانه فـقـط گـریه می‌کـنی            هر شب به یک بهانه فقط گریه می‌کنی

یک شب زِ دردِ سینه فقـط آه می‌کشی            یک شب زِ دردِ شانه فقط گریه می‌کنی


می‌تـرسَم این سه سـالۀ تو کَـم بـیاورد            وقـتی مـیانِ خـانه فـقـط گـریه می‌کنی

حَـنّانـه‌ام، به جـانِ عـلـی آب رَفـتـه‌ای            روزانـه و شَـبانه فـقـط گـریه می‌کـنی

هـنگامِ پُختِ نان که کَمی از دلِ تَـنور            آتَش کِـشَد زَبـانه فـقـط گـریه می‌کـنـی

من که ندیـده‌ام که چگـونه تو را زدند            از دردِ تـازیـانـه فـقـط گـریـه می‌کـنی

حَـرفی که با عَـلـیِ غَـریـبَت نـمی‌زنی            آرام و مَـخـفـیـانـه فـقـط گـریه می‌کنی

بعد از هِـزار سـال تو بر غُـربتِ عَلی            بانـوی بی‌نـشانه، فـقـط گـریـه می‌کنی

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع گریه های حضرت زهرا سلام الله علیها تنها جنبۀ عاطفی از فراق پیامبر نبود بلکه بیشتر جنبۀ مبارزاتی داشت زیرا بر اساس روایات معتبر حضرت زهرا سلام الله علیها به کنار مرقد پیامبر رفته و آنجا در قالب درد و دل با پدر بزرگوارشان از بی وفائی امت، خیانت به سفارشات پیامبر، به مسند رسیدن نااهلان و زمین ماندن احکام قرآنی شکوه می کردند وبه این طریق اقدام به روشنگری و افشاگری می کردند!! لذا آنچه عامل شد که سران مدینه لب به اعتراض بگشایند بخاطر افشاگری های حضرت زهرا سلام الله علیها بود نه عزاداری ایشان!!!! پس شایسته نیست این اقدام شجاعانۀ حضرت را به ناله و گریۀ بی برنامه و زنانه تبدیل کرد.!!!

با سـوزِ مـادرانه فـقـط گـریه می‌کـنی            هر شب به یک بهانه فقط گریه می‌کنی

زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها با امیرالمؤمنین علیه السلام

شاعر : محسن صرامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

هم درد و دل دارم برایت بیش از اینها            هم با تو هستم پا به پایت بیش از اینها

من مَـحـرم تـو بـودم و تو مَحـرم من            پس بوده زهـرا آشنایت بیش از اینها


راضی ندارم پیـش من شرمنده باشی            با جان خریـدارم بلایت بیش از اینها

سخت است،اما چاره جز رفتن ندارم            با اینكه هـستم مبـتلایت بیش از اینها

قرآن بخوان حتی پس از این بر مزارم            چون خو گرفتم با صدایت بیش از اینها

من از خدایت صبر می‌خواهم برایت            من هم كه محتاج دعایت بیش از اینها

بـگـذار یك بـار دگـر دورت بـگـردم            چون دوستت دارد خدایت بیش از اینها

این كمترین كار است، جان دادن برایت            ای كاش میشد، شد فدایت بیش از اینها

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محمدقاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

ردخـور ندارد با مـقـام تو؛ دعـای تو            لب وا كُنی قطعی شود بانو شفای تو

عجّل وفاتی گفتنت را خوب حس كردم            بـا دیـدن احــوال زارِ بـچّـه‌هـای تـو


میلرزد از فكرِ جُدایی دست و پای من            آرامشم، وقتی كه میلـرزد صدای تو

هر بار قـبر مُحسنت را دیـده‌ام گـفتم            ای كاش من در پُشتِ در بودم به جای تو

هر طور میشد ایستادی تو به پای من            می‌ایستم هر طور باشد من به پای تو

تو افتخارت بود باشی جان فدای من            من آرزویـم بود باشـم جـان فـدای تو

تو رو به قـبله بودنت گشته بلای من            من غُـربت بـی‌انـتهایـم شد بـلای تـو

دیروز یك رُكنم شكست از داغ پیغمبر            امروز رُكـن دیگر من در عـزای تو

در پای این بستر كه امشب جمع خواهد شد            من عافیت می‌خواستم هرشب برای تو

تا زودتـر ایام هـجـرانت به سـر آیـد            باید بخواهم مرگ خود را از خُدای تو

رفتی ولی هرروز خواهد كُشت حیدر را            این ردّ سُـرخ روی سنگِ آسـیای تو

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

ردخور ندارد در مقامی كه دعای تو            لب وا كُنی قطعی شود بانو شفای تو

هر بار قـبر مُحسنت را دیـده‌ام گـفتم            من پُشتِ در ای كاش میرفتم به جای تو

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

آخر چه کنم تا به پرت خار نگیرد؟!            پهلـوی تو خـون ریزی بسیار نگـیرد

در چند نفس پخش کن این یک نفست را!            تـا پـیـرهـنت حـالـت گـلـدار نـگـیـرد


به فکر خودت باش که این دسته دستاس            از دست ورم کـردۀ تو کـار نـگـیـرد

خون مردگی چشم تو درمان که ندارد            پس گـریه نکن! تـاری بـسیار نگیرد

یک ذرّه تکان خوردن تو فاجعه ساز است            آرام بـمان! پهـلـویت این بـار نگـیرد

دیشب سر سجاده دعای حسن این بود            که مـادر من دست به دیـوار نگـیـرد

مادر شدنت را به لگد از تو گرفـتـند            ای‌کاش کسی حـسرت دیـدار نگـیرد

نـجـار بـنـا بـود که بـی‌مـیـخ بـسـازد            تا عمر مرا این در و مسـمار نگـیرد

برخیز که یک شهر به این خانه نخندند            به سـوخـتـن پیـکـر پروانه نـخـنـدنـد

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

نـجـار بـنـا بـود که بـی‌مـیـخ بـسـازد            تا عمر مرا این در و مسـمار نگـیرد

زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

رنگ خزان شدم ز غمت ای خزان من            زهـرای من! حبـیبۀ من! مهربان من

می‌بینی از غمت چقدر میخورم زمین؟            دیگـر شـدم بـدون عـصا آسـمان من!


مانـده هـنـوز بـسـتر تو گـوشـۀ اتـاق            با لالـه‌اش چکار کـنم بـاغـبـان من؟!

مانـدست چند تار مـویت بین شانه‌ای            چشمم که خورد تیر کشید استخوان من!

راحت بخواب درد کـشیدن تـمام شد!            راحت بخواب، درد کشیده جوان من!

کابوس لحظه‌های علی نقش قبر توست            فکرش به هم زده ست زمین و زمان من

چهل قـبر ساختم که نفهـمند هیچوقت            آخـر کجـاست قـبـر تو راز نهـان من

گـفــتـم درِ جـدیـد بـسـازنـد بـعــد تـو            تـا مـیخ ها دوبـاره نـگـیـرند جان من

حـالا دگـر تــمـام شـده امـتـحــان تـو            حـالا دگـر شـروع شـده امتـحـان من

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

گـفــتـم درِ جـدیـد بـسـازنـد بـعــد تـو            تـا مـیخ ها دوبـاره نـگـیـرند جان من

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : حامد آقایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفتعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : غزل

انیس و مونس خـدا فاطمه‌ست            امینِ راز مصـطفی فاطمه‌ست

به رتبه‌اش کجا گـمان می‌بریم            دلیل خلـق دو سرا فـاطمه‌ست


يَـوْمَ يَـفِـرُّ الْــمَـرْءُ مِـنْ أَخِـيــهِ            منجیِ آن حول و وَلا فاطمه‌ست

سفرهٔ مهـرش به خِـرد نگـنجد            شـفـیـعـهٔ روز جـزا فاطمه‌ست

غـدیـر را فـاطمه پـایـنـده کرد            شـهـیـدهٔ راهِ وِلا فــاطـمـه‌سـت

حـجـاب گـیـرد به بَرِ کـور هم            چه خوانمش کنز حیا فاطمه‌ست

بــدونِ اذنـش نـشـود دیـده  تـر            جواز گـریه‌های ما فاطمه‌ست

نزن به بارِ شیشه‌اش، سنگ دل            نزن که جانِ مرتضی فاطمه‌ست

به قـتـلگـه نـدای آن تـشـنه لب            فـاطمه یا فـاطمه یا فاطمه‌ست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

به رتبه‌اش کجا گـمان می‌بریم            دلـیـل خـلـقت خـدا فـاطمه‌ست

رفته به پیش کور هم پشتِ ابر            چه خوانمش کنز حیا فاطمه‌ست

زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محسن ناصحی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

درد داری، دست بر بازو بگیر؛ اما بمان           پیش چشمم دست بر پهلو بگیر؛ اما بمان

من که می‌دانم برایت راه رفتن مشکل است           باشد اصلاً دست بر زانو بگیر؛ اما بمان


گرچه سختی می‌کشی در خانه، باشد کار کن           فضه را بنشان و خود جارو بگیر؛ اما بمان

با غـروبت خـانه‌ام تاریک شد، لطفاً نرو           مثل شمعی نیمه جان سوسو بگیر؛ اما بمان

غربت من گرچه سنگین است روی شانه‌ات           با غـم تـنـهـایی من خـو بگـیـر؛ اما بـمان

چهره می‌پوشانی از من، گرچه دلخونم ولی           جان حیدر! هر شب از من رو بگیر اما بمان

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : هادی ملک پور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

کوثر قرآن من، ای رود جاری می‌روی           داری از باغ من ای عطر بهاری می‌روی

چند ماهی می‌شود با من غریبی می‌کنی           تا که می‌بینی مرا گوشه کناری می‌روی


ذوالفقارم در غلاف و صبر تقدیر من است           گرچه می‌دانی برایم ذوالفقاری می‌روی

زخـم داری بر جگـر اما نرو، بارفـتنت           می‌گذاری بر دلم یک زخم کاری، می‌روی

یـاریم کن لـرزه بر زانـوی من انداخـتی           یار خود را از چه تنها می‌گذاری، می‌روی

پای به پای هر نفـس داری تکلم می‌کنی           روزهای عمر خود را می‌شماری، می‌روی

غصه‌هایت را به دوشم، داغ خود را بر دلم           بچه‌هایت را به زینب می‌سپاری، می‌روی

ای گـل هـجده بهـارم! ای جوان خـانه‌ام!           سن وسالی که نداری؛ زود داری می‌روی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

ابر من، باران من، ای رود جاری می‌روی           داری از باغ من ای عطر بهاری می‌روی

بیت زیر به دلیل ایراد معنایی و محتوایی حذف شد

رو مگیر از من علی از تو خجالت می‌کشد           می‌کشی آخر مرا با شرمساری می‌روی

زبانحال امیرالمؤمنین در شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمود اسدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

نـشـود بـاز دگـر چـشـم تَـرِ زهـرایـم            نـشد آن روز شـوم من سپـر زهـرایم

تا عصابه به سرش بست یقین دانستم            که شکسته شده در کوچه سر زهرایم


بس که نامرد، در سوخته را داد فشار            سوخت از شعلۀ در بال و پر زهرایم

لگدی زد به دل فاطمه، شد سقط جنین            آب شد از غـم محـسن جگـر زهرایم

یک طرف محسن و یکسو من و یکسو طفلان            مات و مبهوت به هر سو نظر زهرایم

کـربلا بر بدن یوسف من سنگ زنند            تـا که فـریـاد زنـد من پـسـر زهـرایم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن مطالب حذف شد

بی‌اثر بود هر آن قدر که گفتم آن روز            پـای بـردار لـعـین از کـمـر زهـرایـم