کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مسعود یوسف پور     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن     قالب شعر : غزل    

ای شب قدر! کسی قدر تو را فهمیده‌ست؟            تا به امروز کسی مرتبه‌ات را دیده‌ست؟

خلـق از معـرفت شأن تو عـاجز مانـدند            بی جهت نیست خدا فاطمه‌ات نامیده‌ست


خـواستـم ذات تو را نـور بخـوانم، دیـدم            نور هم با تو خودش را همه جا سنجیده‌ست

نـور چـشـمان پیـمـبـر تویی و جـلـوۀ تو            آفـتـابـی‌ست که تا غـار حـرا تابـیـده‌ست

حکـمتـش چیست که ای اُمّ ابیهـا! پدرت            بارها خم شده و دست تو را بوسیده‌ست

نخل لب تشنه شد از نام تو سیراب، چقدر            چشمه از عشق تو در قلب علی جوشیده‌ست

دست در دست تو بود ای شرف الشمسِ علی!            اگر انگشتر خود را به گـدا بخـشیده‌ست

سـرِ هـم‌صحـبتِ صـدّیـقـه شدن بود اگر            ملک وحی، هـرآئیـنه به خود بالـیده‌ست

بانی رزق تویی، روح الامین می دانست            سیبی از عرش اگر چیده به اذنت چیده‌ست

هر زمانی که شدی خسته، به نقل از سلمان            چرخ دستاس تو با دست ملک چرخیده‌ست

چه بگـوئیم از انفـاق تو، وقـتی در شهر            سائلی رخت عروسی تو را پـوشیده‌ست

به فقیر و به یتیم و به اسیر احسان کرد            نان افطار تو وصفش همه جا پیچیده‌ست

چشم صائب به کرامات تو افتاد و نوشت»            :گوش این طایفه آواز گـدا نشنـیده‌ست«

آه بـاران عـطا! رود کـرم! خیـر کـثـیر!            از چه همسایه‌ات از گریۀ تو رنجیده‌ست

مسجدی هست در این ناحیه که خشت به خشت            سر نفرین تو از ترس به خود لرزیده‌ست

بشکـند دست کسانی که شکـستـند تو را            چشمت از ضربۀ ناگاه به خون غلتیده‌ست

سر زخـمت نکـند وا شده بانـوی بهـشت            اینهمه لاله چرا دور و برت روئیده‌ست

پلک آرام بزن، صفحه به نـرمی بشمار            مصحف روی تو چندیست ز هم پاشیده‌ست

: امتیاز

زبانحال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها با امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : علی‌اکبر لطیفیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

اگر خشکم اگر زردم درخت رو به پاییزم           تـمام برگ‌هایم را به پـاهای تو می‌ریزم

چه نیرو می‌دهد بر من نگاه چشم‌های تو           بیا بنشین کنار من که از عشق تو برخیزم


الا ای دست رحمت دست‌هایم را نمی‌گیری           که در این لحظۀ آخر به دامانت بیاویزم

تو آن تنهاترین هستی یل خانه‌نشین هستی           من آن تنها زنی هستم که از درد تو لبریزم

الهی بشکند دستی‌که باعث شد به پیش تو           از اینکه مقنعه از چهره برگیرم بپرهیزم

غریبی خوب می‌دانم ولی کمتر بیا خانه           خجالت می‌کشم وقتی به پایت بر نمی‌خیزم

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حسین رحمانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

سائل شدیم و رحمتِ زهرا به ما رسید            عرضِ ادب به ساحتِ مولا به ما رسید

دار و‌ ‌ندارمان، همه خیراتِ فاطمه ست            الحـق تـمامِ خـیـرِ دو دنیا به ما رسید!


در قلبِ شیعـیان، حرمِ مخـفـی‌اش بود            تـولـیـت حــریـمِ مُـعَـلا بـه ما رسـیـد!

چشمانِ حیدر است که ما را خریده است            یکجـا تمامِ جَـنَّـتُ الاعـلا به ما رسید!

سـرهای ما هـواییِ اسـرارِ روضه‌اش            این موهـبت زِ عـالـم بالا به ما رسید!

گریه کنانِ روضۀ بانـوی محـشریم            (حَیِّ عَلَی البُکَاء بِعَزَاهَا) به ما رسید!

وقتی میانِ شعله زمین خورد و ناله زد            «آهِ » دلش به سیـنۀ بی‌تابِ ما رسید!

«دیر آمدیم و حادثه او را ز ما گرفت»            افسوسِ این مصیبتِ عظمی به ما رسید!

روی کـبـود و سیـنـۀ مـجـروحِ فاطمه            در فـاطـمـیـه اوجِ بـلاهـا به ما رسـید

جا مـانده از مدیـنه و کرب‌و‌بـلا شدیم            گـریه به جـسمِ بی‌سـرِ آقا به ما رسید!

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محمد زوّار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

هرکه جانـانه به پای غـم دلـبر مـانـده            نــام‌ او در هـمه ایّـام سـراسـر مــانـده

لـبـمـان با قـدح سـاقـی ‌کـوثـر تـر شـد            آنچـنـانی که لـب از بـادۀ او تـر مانـده


کیست زهرا که درخشنده‌‌تر از خورشید است؟            مـاه از شـمس رخ اوست منـوّر مانده

قرن‌ها گـفته‌ شد از وصف مقامش اما            آنچه گـفـتـند هـمه، بـاز فـراتـر مـانـده

خطبه‌اش در وسط معرکه غوغا میکرد            شـیـر از غرّش زهـرایـی او درمـانده

آن‌قدر دشمن او بغض علی در دل داشت؛            که عدو بود و دلی سخت مکدّر مانده

با لگد زد به در و نعره‌زنان گویا گفت            این تـلافـیِ اُحـد، کـیـنـۀ خـیـبـر مـانده

میخ از دیدن این واقعه خون می‌بارید            شاهدم لختۀ خونی‌ست که بر در مانده

دود، مسمار، لگد، فاطمه، آتش، ای‌وای            کـمر صبر هم از غـصه مکسّر مانده

آن طرف قنفذ و در دست غلاف آشفته            این طرف چشم حسن، خیره به مادر مانده!

دست از دامن مـولا نکـشد او هـرگـز            فـاطـمـه پـای عـلـی تـا دم آخـر مانـده

چه کنم؟! شعـر به گـودال تـمایل دارد            دست من نیست اگر قافیه « سر» مانده

تـه گـودال اگـر پـیـرُهــنـی را بُـردنـد            جای آن نیزه و شمشیر به پیکر مانده

ضربه زد شمر و سر شیشۀ عطری افتاد            از همان لحظه، حرم نیز معطر مانده

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما  پیشنهاد می‌کنیم به منظور انطباق مطالب با واقعیت و انتقال بهتر معنای شعر، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

با لگد زد به در و نعره‌زنان گفت: علی؛            این تـلافـیِ اُحـد، کـیـنـۀ خـیـبـر مـانده

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه‌های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

میخ از دیدن این واقعه خون می‌بارید            شاهدم لختۀ خونی‌ست که بر در مانده

زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

دیده بستی پا سوی قبله کشیدی وای من           تا نمردم چشم خود را باز کن زهرای من
من به احزاب و اُحُد یکدم نلرزیدم ولی           تا تو افتادی ز پا لرزید دست و پای من


کاش جانم با نفس از سینه می‌آمد برون           کاش می‌مُردم مدینه نیست دیگر جای من
روزها لب بسته از فریاد و می‌سوزم خموش           حبس در دل گشته حتی نالۀ شب‌های من
قـنـفـذ بیـدادگـر جـان مرا از من گـرفت           تو زمین خوردی و از هم شد جدا اعضای من
آفـتـاب طـلعـتت از ابـر سیـلی شد سیـاه           زین مصیبت تیره شد در چشم من دنیای من
در عزای تو تمامی عمر من شد احتضار           با فراق تو شده هر شب، شب احیای من

تو به خود از درد پیچیدی و نگشودی لبی           تا نیاید از جگر یک لحظه واویلای من
حـیـف بـاغ آرزوهـای مـرا آتـش زدنـد
           رفت از کف غنچۀ من لالۀ حـمرای من
مـرحـبا میثم که در اشـعار تو پـیـدا بود
           غـصۀ نـاگـفـته و غـم‌های نـاپـیـدای من

: امتیاز

مناجات فاطمیه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

از نـحـسی گـنـاه بـهـایـم عـوض شـده            حال دعـا و سوز و نـوایم عوض شده

خـیـلی دعـا بـرای ظهـورت نکـرده‌ام            یادت نـبـوده‌ام که دعـایـم عـوض شده


یک روز غرق شهوت و یک روز مست جاه            معـلـوم می‌شود که خـدایم عوض شده

چشمی که خشک شد به امامش نمی‌رسد            حالات چشمِ عـقـده گشایم عوض شده

دیشب دعام کردی و بی‌خود نبوده که            از صبح زود، حال و هوایم عوض شده

تو رحـمـتی و با نظـرت سوی نـامه‌ام            با فعل خیر، جرم و خطایم عوض شده

آلـــوده‌ام قــبــول ولــی بـی‌پــنـــاه نـه            اصلا مگـر امام رضایم عوض شده؟!

خیبر شکن مقابل زهرا نشست و گفت:            در بسـتری و حال سـرایم‌ عوض شده

زهـرا تـمـام قـوّت جـان مـنـی، بـخـند            با گـریـه‌ات زمانه بـرایـم عـوض شده

دیشب عـبـام را رویت انـداخـتـم ولـی            دیدم سحر که رنگ عبایم عوض شده

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محمدحسن بیات لو نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

رفتی و در سینه‌ام دل بی‌قراری می‌کند            چشم هایم اشک نه! خونابه جاری می‌کند

رفتی و بوی تو مانـده در تمام خانه‌ام            یاد تو حتی "خزانم را بهاری" می‌کند


خاطرات خوبمان یادم نرفته "فاطمه"            حق بده حیدر برایت گریه زاری می‌کند

بعد تو حال حَسن بد جور می‌سوزاندم            گوشه‌ای کز کرده دائم سوگواری می‌کند

ظرف آبی میگذارم شب به بالین حسین            نیمه شب پا میشود شب زنده داری می‌کند

تاکه کمتر حس کنم من جای خالی تورا            دخـترم زینب برایم خانه داری می‌کند

: امتیاز

مصائب هجوم و جسارت به خانۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

به رسم فـرقۀ عشّاق ساده باید مُـرد            به احـتـرام عـلـی ایـستاده باید مُرد
چه بی‌اراده و چه با اراده باید مُرد            برای غـربت این خانـواده باید مُرد


چه خوب حق رسول خدا ادا کردند
کنار درب حـرم کـوه هـیزم آوردند

میان مسلک کـفّار این عمل بد بود            هنوز فاطمه مشغـول داغ احمد بود
اگرچه بعد نبی غصه‌هاش بی‌حد بود            ولی به حرمت حفظ علی مُقـید بود

به داد و نعره علی را حرامیان خواندند
درِ حریم نبی را به شعله سوزاندند

رسـیـد ایـن طـرف در زبـانـۀ آتـش            و بود فـاطـمـه شـانـه به شـانۀ آتش
امــان ز حـوریـه و تـازیــانـۀ آتـش            نشـست بر سر و رویش نشانۀ آتش

کسی که بر همۀ خلق نان عطا می‌کرد
به پای حیدر کرار جان فدا می‌کرد

لگـد زدند، در افـتاد بی‌هـوا این سو            زدند فـاطـمه را تازیـانه رو در رو
میان حجـره زمین خورد آه با پهلو            قسم به حرمت کعبه که بار دارد او

آهای مردم نامـرد حـرف بـد نـزنید
زنی که خورده زمین را دگر لگد نزنید

هجـوم لشگـر اشـرار مـانـد آثـارش            به خـانه و در و دیـوار ماند آثارش
به جـسم فـاطمه انگـار ماند آثارش            فـشار و تیـزی مسمار مانـد آثارش

برای غصب خلافت زدند زهرا را
بدون جرم و جنایت زدند زهـرا را

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه‌های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

به جـسم فـاطمه انگـار ماند آثارش            فـشار و تیـزی مسمار مانـد آثارش

زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محسن عرب خالقی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

با رفـتـنت خـالی مکـن دور و برم را            پاشیـده‌تـر از این مگـردان لشگـرم را

ای نیـمـۀ مجـروح من ای کـاش با تو            در خـاک بـگـذارنـد نــیــم دیـگـرم را


بعد از تو ای سـرو شکـسته تا قـیامت            از خـجـلـتـم بـالا نـمی‌گـیـرم سـرم را

باور نمی‌کردم که روزی پیـش چشمم            از پـا بـیــنـدازد غـلافـی هـمـسـرم را

تو بـین آتـش رفـتی و من گُـر گـرفـتم            حـالا بـیـا و جـمع کـن خـاکـسـتـرم را

هر شب حسن در خواب میگوید مغیره            دست از سرش بردار کشتی مادرم را

دیروز اگر در پیش طفلانم حرم سوخت            فـردا بـسـوزانـنـد بـا طـفـلان حـرم را

از کـربـلا دیـشب صـدایـی را شنـیـدم            انگـار طـفـلی گـفـت عمه معـجـرم را

: امتیاز

مصائب هجوم و جسارت به خانۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : عالیه رجبی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

شعله زد دیوار از تنهایی‌اش، در بعد ازآن            آشیانه سوخت در آتش، کـبوتر بعد از آن

پشت در سرگرم صحبت بود اما ناگهان            شعله اول سمت چادر رفت، معجر بعد ازآن


شدت چـرخـیدن در باشد و زن، بـاردار            کودک اول ضربه خواهد خورد مادر بعد ازآن

ماجرای خانه جانسوزست اما پیش روست            اتـفـاقـات مـلال انگـیـز معـبر بعـد از آن

رفت بالا دست سنگـیـنی از آن نامـردها            فاطمه بر روی خاک افتاد، حیدر بعد ازآن

ضربه وقتی ناهوا،حفظ تعادل مشکلست            می‌خورد بر سینۀ دیوار، با سر بعد ازآن

بی‌خـبر از اتفـاق کوچه زینب دیده است            به سفـیدی می‌زند موی برادر بعد از آن

مادری را که جراحتها جوانمرگش کنند            میشود چادر نمازش سهم دختر بعد ازآن

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : علی اکبر لطیفیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

مـردی یگـانه بود و بـانـویی یگـانه            آهـسـته می‌رفـتـنـد از خـانه شـبـانه

هـمـراه هـم بـودند مثـل دو غـریـبه            پهلو به پهلو، پا به پا، شانه به شانه


سر می‌زدند انصار را کوچه به کوچه            در می‌زدند انصار را خانه به خانه

مظلومشان دیدند، در را وا نکردند            وای از زمانه، وای از دست زمانه

چهل شب تمام شهر را گشتند با هم            امـا بــدون یــار بـرگـشـتـنـد خـانـه

وقـتـی عــزادار رسـول الله بــودنـد            از درب خانه می‌کـشید آتـش زبـانه

در باز شد وقتی که زهرا پشت در بود            دخـت نــبـی افــتــاد بـیـن آسـتــانـه

دستی ورم کرده ست و دستی هم شکسته            هم با غـلاف تـیغ… هم با تـازیـانه

حتی نگاهی هم به پهلویش نینداخت            محـو عـلی بود عاشـقـانه، عـارفـانه

دامان در می‌سوخت، اما داشت می‌سوخت            در کـربـلا دامـان چـندیـن نـازدانـه

افـتاد یک دانـه از آن دو گـوشواره            در کـربــلا افــتــاد امـا دانــه دانــه

شب‌های جمعه فـاطمه بالای گودال            با نالـه، آنهم نـالـه‌های مـادرانـه

گوید حـسینم کُـشته شد ای داد بیداد            نور دو عـینم کشته شد ای داد بیداد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل عدم رعایت شأن اهل بیت حذف شد

آتش زدند این لانه را حتی نگـفـتند            این مرغ چندین جوجه دارد بین لانه

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : یوسف رحیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مربع ترکیب

تــو فـاطــمــه‌ای جـلــوۀ انـوار الـهـی            تـو فـاطـمـه‌ای بـی‌بــدل و لا یـتـنـاهی
تو قبله و، دل‌ها همه تا کوی تو راهی            عالم شده با نـور تو روشن، به نگاهی


زهرایی و دنیا شده در کار تو مبهوت
دنیا نه فقط، عرش، سما، عالم لاهوت

از درک بـشـر منـزلت تـوست فـراتر            تفـسـیر کـنـد قـدر تو را سـورۀ کـوثـر
تو فاطمه‌ای روح و دل و جان پیـمـبر            بسته‌ست به جانِ تو، همه هستی حیدر

جـان تو شده بسـته به جان عـلی آری
در یـاری او از هـمگـان افـضلی آری

حـالا شـده این شهـر عـزاخـانـۀ مـولا            آتـش زده نــمـرود به کــاشـانـۀ مــولا
در شـعـلـه شـدی آه تـو پـروانـۀ مـولا            ای وای از این حـال غـریـبـانـۀ مـولا

جــان تـو و جــان عـلـی آرام نــداری
پـهـلـوت شـکـسـتـه ولـی آرام نــداری

مانـع شده‌ای یک تـنه از بُردن حـیـدر            تو در وسط کوچه شدی جوشن حـیدر
کی گشت جدا دست تو از دامن حیدر؟            حیران شده از غـیرت تو دشمن حیدر

پس دیـد که بـا تو نـبـرَد راه به جـایی
وقتی که تو این‌گونه به سوی علی آیی

بستند کمر آن همه بر کشتـنت این بار            در کـوچه چهـل تن همه آمـادۀ پـیکـار
طوفان بـلا بود و تو دلخسته و بی‌یـار            شد غرق به خون از غم تو دیدۀ مسمار

گـفـتـند که با کـشتن تو کار تمام است
گفتی که نه این مرحله آغاز قیام است

با قـامت خـم دست بـه دیـوار گـرفـتی            نـاگـه مـدد از حـیـدر کــرار گـرفـتـی
در دست که سر رشـتۀ پیکـار گـرفتی            آرامش از آن خـصم ستـمکـار گرفتی

در سینۀ تو آه جگـر سوز، عـلی گفت
چشمان پُر از خون تو آن روز علی گفت

بـر پـای نـمـودی وسـط کـوچه قـیامت            جان دادی و جان ولی‌ات ماند سلامت
ای خـون تو احـیاگـر اسـلام و امـامت            آخـر به سرانـجـام رسد اشک مـدامت

یک جمعه سحر منتقمت می‌رسد از راه
بـر پـرچـم او نـقـش «عـلـیّاً ولی الله»

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه‌های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

طوفان بـلا بود و تو دلخسته و بی‌یـار            شد غرق به خون از غم تو دیدۀ مسمار

مصائب هجوم و جسارت به خانۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : علی بهرامی نیا نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

رو گرفـتی که کـبـودی تو پـیـدا نشود            باعـث رنـجـش زخـم دل مـولا نـشـود

سر سـجـاده دعـا کـرده حـسن آهـستـه            بی‌کـسی کاش نصیب دل بـابـا نـشـود


ز دهـان زن هـمـسـایـه شـنـیـده زیـنب            حال او بسکه وخـیم است مـداوا نشود

بشکند دست مغیره که به قنفذ می‌گفت            آنقدر ضربه شدید است که او پا نشود

پسرش دید غم کوچه و غصب فـدکش            به گـمانـم که دگـر عـقـدۀ او وا نـشـود

چه سرش آمده مرگش ز خدا می‌خواهد            گـذرش کـاش دگر سمت گـذرها نشود

حال او زار و خراب است بمیرم ای وای            دیگر از بـسـتر بیـماری خـود پا نشود

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : مهدی قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

روز و شب در شررم دم به دم از تنهایی            خسته از هجر توأم، خسته‌ام از تنهایی

بر روی گونه مداوم قـدمش می‌لـغـزد            بی‌قراراست همین أشک هم از تنهایی


مرهمی نیست براین زخم زبانها بی‌تو            چه عـذابی همه جا می کـشم از تنهایی

همۀ دلخوشی‌ام رفته زدستم چه کنم            وسط شعـله خودم سـوخـتم از تـنهایی

فـاتـح خـیـبـرم و خـانه نـشـیـنم کـردند            رونق تازه گـرفته است غـم از تنهایی

کاش بعد از تو دگر عـمر زیادی نکنم            لاأقـل جـان بدهـم دست کم از تـنهایی

مثل من نیست غریب و به خدا نیست عجیب            حـرف با چـاه اگـر می‌زنـم از تنهـایی

: امتیاز
نقد و بررسی

قافیه های این غزل بسیار ضعیف انتخاب شده است و حتی به نظر بعضی از کارشناسان کلماتی همچون « به دم، خسته‌ام، می کشم، سوختم و ..» با هم قافیه نیستند! زیرا در این کلمات حرف میم که ضمیر است و جزء قافیه و حروف روی محسوب نمی شود لذا حداقل می توان گفت قافیه های بکار برده شده بسیار ضعیف است.

مناجات فاطمیه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : توسل وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

رانـدن درمانـدگان اصلا نمی‌آید به تو            جز عطا، ای آسمان اصلا نمی‌آید به تو

دلـشکـسته آمـدم سویت، پـنـاه آورده‌ام            دل شکستن بی‌گمان اصلا نمی‌آید به تو


من سرم خورده به سنگ و ناتوان برگشته‌ام            قهـر با این ناتـوان اصلا نمی‌آید به تو

حق من این است رسوایم کنی با این وجود            حضرت صاحب زمان اصلا نمی‌آید به تو

ما عزاداران زهرائیم، پس با این حساب            بـستن در رویـمان اصلا نمی‌آید به تو

دید، حیدر همسرش را مو پریشان، ناله زد:            ای بهار من، خزان اصلا نمی‌آید به تو

تو سـتـون لشکـر مرد غریب یـثـربی            فـاطـمه، قـدِ کـمان اصلا نمی‌آید به تو

: امتیاز

مناجات فاطمیه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : حسین رحمانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن قالب شعر : غزل

وقتی میان روضه‌ها باگریه خلوت میکنم           آقا شبیهِ تو کمی، احساس غربت میکنم!

وقتِ خطا، الاّ شما، بوده حواسـم بر همه           از اینکه هستی شاهدم، همواره غفلت میکنم


وقـتی برای تو نشد، سودی ندارد ندبه‌ها           با اسم تو از عشق تو، من کسب شهرت میکنم!

تنهاترین مردِ زمان، در جمعه‌های بی‌کسی           حاضر شما هستی و من، هر هفته غیبت میکنم!

از معـصیت تـنهـا شدم، آلـودۀ دنـیا شدم           دارم برای لـذّتِ یک روزه همّت میکنم!

حُبّ علی و آل او، خیرالنعم باشد ولی           من با گناه و معصیت کُفرانِ نعمت میکنم!

حالا نشسته غـصّۀ، عالم به رویِ سینه‌ام           از دست نَفسِ سرکشم، اینجا شکایت میکنم!

یاد شهـیدان حـرم، خـیلی خجالت میکشم           از اینهمه جاماندگی، احساس ذلّت میکنم!

با اینهمه در دو جهان، با آبرو کردی مرا           بر نوکـرانِ مـادرِ سادات خـدمت میکنم!

دلتنگِ صحنِ حیدرم، بی‌تابِ شهر کربلا           دورم ولی با چشمِ دل دارم ‌زیارت میکنم!

مادر به من آموخته، باید فدای دین شوم           دار و ندارم را فـقط وقف ولایت میکنم!
آه از دَمی که فاتحِ خیبر شنید این جمله را           زهرا بلا گردانِ تو، جان را فدایت میکنم!

غصه نخور با فاطمه یاری نمیخواهی شما           من یک تنه از حرمتت، آقا حمایت میکنم!
شد خونِ زخمِ پیکرم، خط و نشانِ کوچه‌ها           خوردم زمین، خوردی زمین، هر دو میان کوچه‌ها!

: امتیاز

مناجات فاطمیه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : قاسم نعمتى نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

رو بگـردانی زِ ما دنـیا جهـنم می‌شود            روزیِ ما روز و شب اندوه و ماتم می‌شود
پلکهایت باز کن درهای رحمت را نبند            بی‌نگـاه تـو دل ما خـانـۀ غـم می‌شـود


عاقبت هرکس دلش را شستشو داد از گناه            در حـریم آیـۀ تطهـیر، مَحـرم می‌شود

در سر و رویم شده پیدا دگر موی سپید            فرصت دیدار دارد روز و شب کم می‌شود
چون خَمِ گیسوی تو ای لیلیِ صحرا نشین            قامت چشم انتـظاران شما خم می‌شود
با تکـان ابرُوانت زود می‌ریزم به هم            نبـض عـالـم با نگاه تو منـظم می‌شود
یا ولی‌الله راضی می‌شوی از دست من؟!            با رضای تو رضای حق فراهم می‌شود
هرکه زهرا مادرت را الگوی راهش کند            وقت لبخند تو مشمول دعا هم می‌شود
خاک پای مادر تو سرمه چشمان ماست            دست بوسِ او رسول اللهِ خاتم می‌شود
شک ندارم که حسین هم با دعای مادرش            صاحب کرب‌و‌بلا، اربابِ عالَم می‌شود
گریه ما باعث تسکین قلبِ فاطمه است            این حسین جانها به زخم سینه مرهم می‌شود
فاطمیه کربلا شبهای جمعه دیدنی ست            مادرت صاحب عزای ذبح اعظم می‌شود
این پسر هم مثل مادر جای تنگی گیر کرد            دنده‌ها اینگونه شکلش نامنظم می‌شود

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

آنکه تو را جدا شده از آتـش آفـرید            اصلاً تو را برای مباهـاتـش آفـرید

خالق برای زینتِ چشمِ جـمال خود            حوریّه خلق کرد ز نور جلال خود


عرش خدا بدون تو گنجینه‌ای نداشت            بی‌روی تو بهشتِ حق آئینه‌ای نداشت

ناز تو را ز جـنـس نـماز آفـریده‌اند            نـام تـو را بـرای نـیـاز آفــریـده‌انـد

محراب، محو روح نماز تو فاطمه ست            سجاده،غرق راز و نیاز تو فاطمه ست

با اینکه بود قامت تو عرش را اَمان            مادر،چه شد که سهمِ تو شد قامتی کمان

فـرمود تا اَبد ز تو آتـش بُـریـده شد            اما چه شد که حرمتِ نامت دریده شد

با نار و نور، سِنخیتی از ازل نبود            نـور تو غـیرِ روشـنیِ لَـم یزل نبود

زهرا شدی که زهرۀ بیت علی شوی            روزی سه بار پرتو ربِّ جلی شوی

آری برای یاریِ دین، کرده‌ای قیام            آمـد تـوانِ فـاطـمـی‌اَت یـاری امــام

تو با حمایت از ولی‌ات، حرف حق زدی            روزِ دفاع از علی‌ات، حرف حق زدی

وقتی رضای فاطمه باشد رضای حق            سیلی زدن به فاطمه باشد جزای حق؟

سیلی اگر به صورت مادر زند کسی            سیلی بسا به چهرۀ دختر زنـد کسی

حوریّه‌ای خـدا نکـند پـشت در رود            یا پشت در خـدا نکـند بی‌پـسر شود

مادر که لِه شود بدنش از فشار درب            حتماً رود تن پسرش زیر سُـم اسب

زیر لگد اگر ز جفا پهلویی شکست            باید شنید، شمر روی سینه‌ای نشست

مسمار اگر به سیـنه مـادر فرو رود            سرنیزه‌های کرب و بلا تا گلو رود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی در مصرع اول تغییر داده شد زیرا به نوعی محدود کردن قدرت خداوند است و شاید بتوان گفت شرک خفی محسوب میشود

بی‌فاطمه خدای تو گنجینه‌ای نداشت            بی‌روی تو بهشتِ حق آئینه‌ای نداشت

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه‌های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

مسمار که به سیـنه مـادر فرو رود            سرنیزه‌های کرب و بلا تا گلو رود

مرثیه و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محمدصادق باقی زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

به درد بـی‌دوایم تا ابـد مرهـم نمی‌بخشم           که عشقت را به کل ثروت عالم نمی‌بخشم

به تن پوشم اگر یک نخ بود از جامۀ لیلا           ردایم را به صدها شال ابریشم نمی‌بخشم


به هاجر گفتم ای بانو قسم بر حلق فرزندت           من اشک چشم‌هایم را به صد زمزم نمی‌بخشم

همانا روزگاری را که با سختی شکست آخر           دلم را چون نگـین کهـنۀ خاتم نمی‌بخشم

من آن بی‌آبرویی را که با مشت و لگد کرده           میان کـوچه قـدّ مادرم را خـم نمی‌بخشم

من آن بی چشم و رویی را که زد با چکمه‌اش روزی           به درب خانۀ ما با لگد محکم نمی‌بخشم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی حذف شد؛ زیرا اولاً هر دو سوره کلام وحی است ثانیاٌ قیاس حضرت زهرا با حضرت مریم بواسطۀ جایگاه خاصی که در آیات قرآن برای حضرت مریم تعیین شده است قیاس مناسبی نیست

به جان مادرم زهرا که من یک حرف کوثر را           به آیـات بـلـنـد سـورۀ مـریـم نـمی‌بخـشم

زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها قبل از شهادت

شاعر : قاسم نعمتى نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

سر تا سر وجـود مـرا غـم فـرا گرفت            آتـش کـشیـد شعـلـه و دور مرا گرفت

شکـر خـدا که دود به داد عـلی رسـید            امکان دیدن رخـم از مـرتضی گرفت


برخـواسـتم زجا به هـواخـواهی عـلی            برروی چـادرم اثر از جای پـا گرفت

نفرین به این زمانۀ بی‌معرفت چه زود            ضرب قلاف جای لب مصطفی گرفت

تا دید بـین کوچه عـلی نیست هـمرهم            راه عـبـور تـنگ مـرا بـی‌حـیا گـرفت

یک ضربه زد دو لاله گوشم شکاف خورد            نـور دو دیـدگـان مـرا بـی‌هـوا گـرفت

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تا آمدم به خـویش در افـتاد و مـیخ در            از بین دنـده در وسط سیـنه جا گرفت

بیت زیر به دلیل عدم توجه به توصیه های علما و مراجع و عدم رعایت شأن اهل بیت حذف شد

این ضرب دست آمد و پنجاه سال بعد            معجر ز موی دختر من کـربلا گرفت

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : رضا باقریان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

حال و روز مادری بیمار گریه‌آور است           گریه‌های کودکی تب‌دار گریه‌آور است

عاشقان گاهی ز روی هم خجالت می‌کشند           دیدنِ اشک غریب انگار گریه‌آور است


همسری پیشِ نگاه همسری روی زمین           تا که می‌افتد چرا هربار گریه‌آور است

اشک‌های فـضه و اسما گـواهی می‌دهد           راه رفتن با دو چـشم تار گریه‌آور است

دست بر دیوار می‌گیرد نـیفـتد بر زمین           تکـیه‌اش بر قـامت دیوار گریه‌آور است

هرشب از زخمی که از مسمار خورده فاطمه           نیمه شب‌ها می‌شود بیدار، گریه‌آور است

دارد از دستِ ز کار افتاده زحمت می‌کشد           نان که زهرا می‌پزد بسیار گریه‌آور است

چهره‌اش را از علی هر روز پنهان می‌کند           زیـر چـادر گریـۀ دلـدار گریه‌آور است

شهرِ بی‌انصاف با حیدر چه بد تا می‌کند           غُـصه‌های حـیدر کـرار گـریه‌آور است

: امتیاز