کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و مناجات با امیرالمومنین علی علیه‌السلام

شاعر : قاسم صرافان     نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه     وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن     قالب شعر : قصیده    

امیرُالحق، امیرُالعشق، امیرُالمومنینی تو           خدایی یا بشر؟ حیدر! نه آنی تو، نه اینی تو

تو را خواندند بی‌همتا و رقصیدند در آتش           علی! تقصیر اینان چیست؟ وقتی این‌چنینی تو


زبان شاعرانت می‌شوم، می‌پرسم از خالق:           چگونه آفریدت؟ کاین‌چنین شورآفرینی تو

گواهی می‌دهد خاتم، که خاتم‌بخشِ عشّاقی           الا یا ایها السّاقی! سخاوت را نگـینی تو

من از میلاد تو در کعبه، از معراج، دانستم:           علیِ آسمان‌‌ها اوست، اعـلای زمینی تو

تو را نفسِ نبی خواندند و حیرانم، غدیر خم           امیر است او؟ امیری تو؟ امین است او؟ امینی تو؟

من از گمراهی بعضی به حیرت آمدم، آخر           گواهی داد حتی دشمنت، که بهترینی تو

فقـط بر «لافتی الا عـلی» باید پناه آورد           چو با «لاسیف الا ذوالفقار»ت در کمینی تو

در ایمان و نبرد و هر فضیلت، اولین هستی           فقط در بازگشت از جنگ، حیدر! آخرینی تو

چه جای حیرت؟ او باید که شیر کربلا باشد           اگـر اسـتـاد پـیـکـار یـل ام‌الـبـنـیـنـی تـو

امیدت شاید از این چاه کندن، آه! روزی بود           که از نخلی برای کوثرت، خرما بچینی تو

تو را با دست‌های بسته می‌بردند و می‌پرسم:           دلیل خلق عالم! پس چرا تـنهاترینی تو؟

فراری‌های خیبر، پیش یک زن، نعره زن، اما           بمـیـرم فاتح خـیـبر! بلاگـردان دیـنی تو

چه حکمت‌هاست در این قصه؟ ای مولای نازک دل!           که هر روز، این در و این کوچه را باید ببینی تو

«یمین» را می‌شمارم، تا صد و ده می‌رسم، یعنی:           که معنای یمین، مولای اصحاب‌الیمینی تو

تو فاروقی، تو فرقانی، تو میثاقی، تو میزانی           صراط‌ المستـقـیمی تو، امام‌‌الـمتّـقـینی تو

قسیمُ النّار و الجنّت، امیر هیبت و غیرت           امانی تو، امینی تو، علی! حِصن حصینی تو

تو شیر حق، تو کراری، ولی‌‌الله و قهاری           درِ عـلم نبی و نفـس خـتم‌الـمرسلیـنی تو

یـدالـلـهـی و سیـف‌الله، روح‌الله و سـرّالله           امین‌اللهی و یعسوبی و حـبل‌المـتـینی تو

مع‌الحـقی و وجـه‌الله، نـورالله و عـیـن‌الله           چه می‌ماند دگر از حق؟ همین است او، همینی تو

همه یک سو، تویی ساقی، تو در عین‌البقا، باقی           علی! عین‌الحیاتی تو، علی! عین‌الیقینی تو

خراب آباد شعر من کجا؟ ناز قدمهایت؟           چرا اینگونه شاها! با گدایان می‌نشینی تو؟

: امتیاز