کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شبهات

آیا حدیث منسوب به امام حسین علیه السلام در مذمت مردم ایران صحیح است؟

مدتی است حدیثی منسوب به سیدالشهدا علیه‌السلام در فضای مجازی و اینترنتی با این متن « ما از تبار قریش هستیم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانی ها هستند روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهترو بالاتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر است. ایرانی ها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد ، زنانشان را به فروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت پخش شده است و سند آن را به کتاب سفینۀ بحار حاج شیخ عباس قمی ارجاع و سعی کرده اند نتیجه گیری کنند که ما برای امامی عزاداری می کنیم که ایرانیان را دشمن خود می‌داند پس باید عزاداریها را کنار بگذاریم. در پی درج شبهه ای که کاملا مشخص است بطور کاملا مغرضانه و البته ناشیانه در فضای مجازی و اینترنتی بین شیعیان پخش گردید ( اصل شبهه توسط وهابیت طراحی و پخش شده است)


لازم است توضیحات روشن کننده زیر را در چند بخش ارائه شود  تا واقعیت امر بر همگان روشن شود

اولا : کتاب سفینة البحار شیخ عباس قمی(ره) در واقع معجم موضوعی کتاب بحارالأنوار علامه مجلسی(ره) است یعنی بصورت فهرست است و این حدیث را محدث قمی در بخش عجم  کتابش اشاره کرده و اصل حدیث در ص ۱۷۶ جلد ۶۴ بحارالانوار  ( بخش کتاب الایمان والکفر، باب اصناف الناس فی الایمان)  نقل شده است، هر چند علامه مجلسی نیز حدیث را از کتاب معانی الاخبار شیخ صدوق نقل کرده است پس اگر بخواهیم نظر دقیق بدهیم باید به اصل حدیث در کتاب بحارالانوار یا معانی الاخبار مراجعه کنیم

ثانیاً : حدیث کلام امام صادق علیه‌السلام است نه سیدالشهدا علیه‌السلام؛ زیرا در متن حدیث آمده سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یَقُول‏...  در اینجا دو موضوع مطرح است: اول اینکه طراح شبهه آنقدر سواد دینی و حدیثی نداشته و در نهایت جهالت خیال کرده چون لقب امام حسینعلیه‌السلام اباعبدالله است پس این حدیث نیز از امام حسین علیه‌السلام است. در حالی که لقب امام صادقعلیه‌السلام نیز اباعبدالله است و در متون حدیثی هر وقت حدیثی از اباعبدالله نقل شود؛ منظور امام صادقعلیه‌السلام است نه امام حسینعلیه‌السلام اگر حدیثی از امام حسینعلیه‌السلام نقل شود اسم حسینعلیه‌السلام در روایت می‌آید. دوم اینکه طراح شبهه می‌دانسته حدیث کلام امام صادق علیه‌السلام است اما چون در نظر داشته نتیجه گیری مفسدانه ای در سرد کردن مردم به عزاداری سیدالشهدا علیه‌السلام داشته باشد تعمدا آن را به امام حسین علیه‌السلام نسبت داده است تا شاید بهتر به نیت شومش برسد؛ هرچند اهل بیت نور واحد هستند اما انتساب این حدیث به سیدالشهدا علیه‌السلام با سوء نیت و تعمدی بوده  تا حبل المتین عزاداری های مردم را بگیرند.

ثالثاً : سند این حدیث از نظر علم رجال و نساب ضعیف است هر چند راوی اصلی حدیث، حَسَنِ بْنِ یُوسُفَ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ ضُرَیْسِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ، از اصحاب امام صادق علیه‌السلام موثق شمرده شده است؛ اما در سند او فردی به نام عثمان بن جبلة قرار گرفته که مجهول است و همچنین سلمة بن الخطات در سند او هست که نجاشی متخصص فن رجال، می‌گوید: او در حدیث  ضعیف است. در حالی که حدیث معتبر حدیثی است که تمام سلسلۀ روات آن، لااقل توثیق داشته باشند. در نتیجه از نظر علم رجال شناسی، حدیث جزو احادیث ضعیف به شمار می‌آید؛. خود علامه مجلسی هم در مقدمه جلد اول بحارالانوار اعلام می‌دارد من هرآنچه که حدیث و روایت بوده را جمع کردم  تا چیزی به آن اضافه نشود و تشخیص درستی و نادرستی آن به عهده علمای بعد از من است؛ ضمن اینکه ابن ابی‌الحدید سنّی در ص ۶۳ جلد ۴ شرح نهج البـلاغه می‌نویسد: بعد از جعل احـادیث فراوان در منقبت عثمان؛ معاویه برای حکّامش نوشت: نقل فضائل برای عثمان به حدّ کافی هست، اکنون از مردم بخواهید که در بارۀ ابوبـکر و عمر و دیگر اصحاب؛ به غیر از علی علیه‌السلام فضایـل روایت کنند و نیک بنگرید که هر فضیلتی که برای علی روایت شده، بهتر از آن را برای ابوبکر و عمر نقل کنید و این چـشم مرا روشن می‌کند و ... لذا می بینیم الی ماشا الله حدیث جعلی وجود دارد

رابعاً : روایت ذکر شده از امام صادق علیه‌السلام در سفینه بحار و بحار الانوار فقط این چند کلمه است: ( نحن قریش و شیعتنا العرب و عدونا العجم. یعنی ما اهل بیت از قریش هستیم شیعیان ما عرب و دشمنان ما عجم هستند)  و ادامه مطلب که نوشته شده: « هر عربی از هر ایرانی بهترو بالاتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر است. ایرانی ها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد، زنانشان را به فروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت« در روایت امام صادق علیه‌السلام نیست؛ اتفاقا علامه مجلسی بعد از این جمله با بکار بردن کلمه« بیان » ( علامه هرجا می‌خواسته توضیحی اضافه کند کلمه بیان را آورده که مشخص شود کلام خود اوست) توضیحاتی آورده که کاملا راه گشاست عین عبارت این است: بیان: و شیعتنا العرب أی العرب الممدوح من کان شیعتنا و إن کان عجما و العجم المذموم من کان عدونا و إن کان عربایعنی عرب خوب اگر هست، از شیعیان ما  است گر چه عجم باشد و عجم بد هر که هست، از دشمنان ما است گر چه عرب باشد. پس در واقع علامه مجلسی(ره) اینجا می‌خواسته بفرماید منظور از عرب در این روایت دوستان اهل بیتعلیه‌السلام و معتقدین به ولایت ایشان است حتی اگر عجم و غیر عرب باشند و منظور از عجم دشمنان ایشان و منکرین ولایت ائمه علیه‌السلام هستند حتی اگر عرب باشند و فرموده اند که ملاک دوستی اهل بیت عرب بودن یا نبودن نیست بلکه ملاک اعتقاد داشتن به اصل ولایت ائمه است. پس طبق توضیح علامه مجلسی که خود او این حدیث را نقل کرده منظور از این حدیث این نیست که عجم ها به خاطر عرب نبودنشان دشمن ائمه هستند

در کتاب تفسیر قمی ذیل آیۀ : « لَوْ نُزِّلَ الْقُرْآنُ عَلَى الْعَجَمِ مَا آمَنَتْ بِهِ الْعَرَبُ وَ قَدْ نُزِّلَ عَلَى الْعَرَبِ فَآمَنَتْ بِهِ الْعَجَمُ فَهَذِهِ فَضِیلَةُ الْعَجَم‏ » حدیثی از امام صادق علیه‌السلام نقل شده که فرمودند: اگر قرآن بر عجم نازل مى‏ شد، عرب به آن ایمان نمی‌آورد ؛ حال آنکه به عرب نازل شده و عجم به آن ایمان آورده است و این فضیلت عجم می‌باشد» بحار الأنوار، ج‏ ۶۴، ص ۱۷۴ » و این حدیث را هم محدّث قمی در کتاب سفینه البحار خود، قبل از آن حدیث بالا، نقل کرده، حال چگونه ممکن است امام صادقی که اینگونه برای عجم از جمله ایرانیان، فضیلت قائل است، در حدیث بعد ایرانیان را دشمنان خود بشمارد؟!

خامساً : جملات بعدی انتساب داده شده به حدیث از کجا آمده است: علامه مجلسی بعد از توضیحات خود در مور د منظور از عرب و عجم بلا فاصله می‌نویسد : سوء رأی الثانی عبارت ( سوءُ رأی الثانی فی الاعاجم ...) یعنی: رأی بد و ناشایست خلیفه دوّم ( عمر خطاب ) درباره عجم ها ...". با وجود صراحت متن این جمله معلوم می‌شود طراحان این شبهه علاوه بر اینکه کاملا بی سواد هستند احمق نیز هستند که می‌خواهند جملات بعدی که مربوط به عمر است را به ائمه نسبت بدهند؛ پس با بررسی متن کامل بحارالانوار معلوم می‌شود عبارت: « هر عربی از هر ایرانی بهترو بالاتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر است. ایرانی ها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد، زنانشان را به فروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت« سخنان عمر خلیفه دوم است نه امام صادق علیه‌السلام !!!!

نکته جالب تر اینکه بعد از ذکر این جملات ناشایست عمر نسبت به ایرانی ها و ... علامه مجلسی بلافاصله جملات امیرالمومنین علیه‌السلام که در همان مجلس خطاب به عمر فرموده اند را ذکر کرده است که بیانگر دفاع امیر المومنین علیه‌السلام از ایرانی ها در برابر رفتار غیر اسلامی و غیرانسانی عمر است که ادامه روایت هم تعمداً حذف شده کل روایت این هست: لمّا ورد سَبیُّ الفُرسْ الی المدینة أرادَ الثّانی أنْ یبیعَ النّساء وأنْ یَجْعلَ الرّجالَ عبید العرب و عَزَم عَلی أنْ یَحْمِلَ العلیل والضّعیف والشّیخ الکبیر فی الطّواف و حَوْلَ البیت علی ظهورهم، فقال امیرالمؤمنین علیه‌السلام: اِنّ النّبی (صلی‌الله علیه وآله وسلم) قال: اکرمُوا کریمَ قومٍ وإنْ خالفوکم وهؤلاء الفُرس حُکماءٌکرماء فقد ألْقوا إلینا السّلام ورَغَبوا فی الإسلام وقد إعتقتُ منهم لوجهِ الله حَقّی و حَقّ بنی هاشم ... الخ

ترجمه: وقتی اسراء فارسی زبان (ایرانیان) را به مدینه آوردند، دوّمی (عمر بن الخطاب) خواست زنهای آنان را بفروشد و مردان آنها را غلام و بردۀ عرب قرار دهد و تصمیم گرفت افراد معلول و ناتوان و پیرمرد را در طواف و اطراف بیت الله الحرام، سوار بر پشت آنها (ایرانیانِ به بردگی گرفته شده کندامیرالمؤمنین علی بن ابیطالبعلیه‌السلام فرمود: به راستی پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمود: کریم هر قومی را احترام کرده، گرامی دارید هر چند با شما مخالف باشند، این در حالی است که ایرانیان مردانی حکیم و دانشمند و انسانهایی با شخصیت و با کرامت‌اند، آنها بر ما سلام کرده و درود فرستاده و میل به اسلام پیدا کرده‌اند. و من سهم غنیمت خودم و حق بنی‌هاشم از آنها را، برای خوشنودی خدا آزاد کردم.