کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شبهات

محل دفن و حرم حضرت زینب سلام الله علیها در سوریه است یا در مصر و یا در مدینه

مقدمه

حضرت زينب كبرىسلام الله علیها دختر بزرگ حضرت علی و حضرت زهرا در سال پنجم هجرى در مدينه به دنيا آمد. پنج سال اول عمرش را در محضر رسول خدا (ص) بود. بعد از شهادت مادر بزرگوارش مسئوليت سنگين مراقبت از خواهران و برادرانش به دوش او افتاد. در مدت زمان امامت پدر در کوفه، به زنان كوفى درس تفسير و معارف اسلامى مى‌داد. پدرش او را به عقد برادرزاده‌اش عبدالله بن جعفر درآورد. در سفر طولانى از مدينه تا مكه، از مكه تا كربلا، از كربلا تا كوفه، از كوفه تا شام و از شام تا مدينه، همراه برادر شهيدش امام حسين علیه‌السلام و اسيران كوفه وشام بود. شیر زن کربلا با وجود دیدن داغ های بس گران و ستم های بی شمار از جانب یزیدیان  هرگز از پای ننشست و در ادامۀ رسالت برادر با خطبه های غرّا و محکم ضمن افشاگری جنایات یزیدیان آنان را رسوا نمود


آن حضرت سرانجام در پانزدهم رجب سال ۶٢ هجرى و در سن ۵٧ سالگى چشم از جهان فروبست بنا بر اين، آن حضرت پس از شهادت امام حسين علیه‌السلام يك‌سال و نيم زندگى كردند .البته قول ديگر اين است كه آن حضرت در پانزدهم رجب سال ۶۵ هجرى درگذشته‌اند كه در اين صورت، بايد آن حضرت چهار سال و شش ماه و پنج روز پس واقعه عاشورا در قيد حيات بوده باشد.[1]

در روز وفات آن حضرت نيز اختلاف است. برخى دهم رمضان سال ۶٢ هجرى و برخى شب يك‌شنبه پنجم رجب سال ۶٢ هجرى و برخى نيز يك‌شنبه چهاردهم رجب همان سال را روز وفات آن حضرت دانسته‌اند كه ظاهراً قول اخير، قوى‌ترين احتمال است.[2] در زیر به بررسى محل دفن آن حضرت در کتب تاريخى مى‌پردازیم.

حرم های منسوب به زينب كبرى (س(

درباره مزار حضرت زينب كبرىسلام الله علیها در کتب تاریخی و بین علما اختلاف نظر وجود دارد و چهار مکان « سنجار عراق، قبرستان بقیع مدینه، شهر قاهره در مصر و شامات سوریه » را به عنوان محل دفن آن بزرگوار معرفی کرده اند که در زیر به نقد و بررسی هر یک از این مکان ها می پردازیم.

١ـ مرقد آن حضرت در سنجار عراق

این شهر در شمال عراق و جنوب منطقه «نصيبين» و بر سر راه شام قرار دارد و در آن مرقدهایى منسوب به اهل‌بيت علیه‌السلام قرار دارد. يكى از اين مرقدهای شريف، منسوب به حضرت زينب كبرى (س) دختر امام على علیه‌السلام است؛ اما اين قول سند تاريخى ندارد و تنها ميان مردم به‌ ويژه بوميان منطقه مشهور به مرقد حضرت زینب است. در مطالعاتى كه صورت گرفته، تنها يك منبع از اقوال متأخر به دست آمد كه اين ديدگاه را در كنار اقوال ديگر آورده و تأكيد كرده كه اين قول، سند قطعى و تاريخى ندارد. با اين حال، تصريح كرده است كه اين مرقد در طول تاريخ، توسط دولت‌هاى شيعى چون آل‌بويه، حمدانيان و عقيليون بازسازى و آباد گردیده است.[3]

٢ـ مرقد آن حضرت در مدينه

برخى از علما و مورخین معتقد هستند مرقد زينب كبرىسلام الله علیها در قبرستان بقيع شهر مدينه است؛ البته بدون تعيين محل دقيق آن و ثبت مشخصات لازم. استدلال این افراد آن است كه مى‌دانيم بدون ترديد حضرت زينبسلام الله علیها پس از حادثه كربلا و اسارت غمبار كوفه و شام، به مدينه بازگشتند و مدتى در آن شهر زندگى كردند اما دليل كافى نيز برای خروج آن حضرت از مدينه در دست نيست. بنابراين، حتماً در همان شهر از دنيا رفته و طبیعتاً همچون دیگر زنان اهل بیت همچون ام البنین و ... در بقیع دفن شده است.   محققانی چون سید محسن امین (نویسنده اعیان الشیعه) و محلاتی (نویسنده ریاحین الشریعه) و علامه بیرجندی (نویسنده كبریت احمر) همین دیدگاه اخیر را پذیرفته‌اند..

اگر چنین استدلالی را بپذیریم اين سؤال مطرح می شود كه چرا محل دقیق دفن و قبر آن حضرت با آن ویژگی ها و مقامی که دارند مشخص نیست حال آنکه حال آنکه دیگر زنان منسوب به اهل بیت که در رتبه با حضرت زینب قابل مقايسه نیستند  داراى قبر مشخصى هستند!!! از طرفی هيچ يك از مورخان به وفات ايشان در مدينه و دفنشان در بقيع اشاره نكرده‌اند؟ .[4]

اين قول را علامه بزرگوار «سيد محسن امين عاملى» بيان كرده است و نوشته است شاید با توجه به جو حاکم همچون مادرش حضرت زهراسلام الله علیها شبانه و مخفیانه دفن شده باشد. مهم‌ترين دليل ايشان بر اين قول، دليل اصولى استصحاب است. با اين بيان كه: مى‌دانيم حضرت زينبسلام الله علیها پس از اسارت كوفه و شام، به مدينه بازگشت. در اين‌جا شك حاصل مى‌شود كه آيا در شام فوت كرده يا خير؛ پس استصحاب جارى مى‌كنيم كه خير، اصل عدم فوت حضرت در شام بوده و در مدينه از دنيا رفته است.[5] يا اين‌كه آمدنش به مدينه را مى‌دانيم، اما شك مى‌كنيم كه از مدينه خارج شدند يا خير، و چون دليل قطعى بر خروج ايشان نداريم، پس استصحاب جارى مى‌كنيم كه حتماً از مدينه خارج نشده و در همين شهر از رحلت نموده است.

با احترام به مقام علمى و شخصيت والاى علامه بزرگوار، در پاسخ ايشان و ديگر بزرگانى كه ديدگاه مدينه را پذيرفته‌اند، بايد گفت: تحقيق در قضاياى تاريخى، به كاربردن قواعد اصولى مانند استصحاب را برنمى‌تابد؛ زيرا با استصحاب نمى‌توان مطالب تاريخى از اين دست را به اثبات رساند؛ زيرا برخى از بزرگان اين ادعا را با دلايل مختلف، از جمله رد قاعده استصحاب، نپذيرفته‌اند كه به مواردى از آنها اشاره مى‌گردد:

الف. آيۀ الله سيد محمدكاظم قزوينى كه اثر ارزشمندى در اين‌باره نگاشته، اين ديدگاه را با سه دليل رد كرده است که توصیه میگردد این کتاب را مطالعه فرمائید.[6]

ب. علامه شيخ محمدجواد مغنيه در اين‌باره می نویسد: اصولا در اين جا به استصحاب اعتناد نمى شود؛ زيرا موضع استصحاب آن است كه به وجود شىء علم داريم سپس در ارتفاع آن شك مى كنيم: انّ الآخذ باالاستصحاب هنا لا يعتمد على أساس، لأنّ موضوع الاستصحاب أن نعلم بوجود الشىء ثم نشكّ فى ارتفاعه بحيث يكون المعلوم هوالمشكوك بالذات؛ [7]

بنابراين به نظر مى‌رسد اين قول، جز حدس و تخمين و استصحاب، مدرك قابل قبولى نداشته باشد. البته قراين اندك و روايات ضعيفى وجود دارد، اما مشكل اين روايات كه در كتاب «ناسخ التواريخ» و برخى منابع ديگر آمده، متأخر بودن منابع و مشكلات سندى اين روايات است؛ از جمله روايتى كه مى‌گويد: ام‌كلثوم چهار ماه پس از ورود اهل بيتعليهم السّلام به مدينه از دنيا رفت. چون هشتاد روز از وفات آن مخدره بگذشت، جناب زينب خاتون، يك شب بسيار گريست و بر سر و صورت خويش بزد تا از هوش بيگانه شد و چون بيامدند و آن حضرت را حركت دادند، مرغ روانش به شاخسار رياض رضوان آشيان ساخته بود. [8]

لازم به ذکر است كه مهم‌ترين و نخستين مأخذ و منشأ روايت بالا كه نويسنده «ناسخ‌التواريخ» از آنها نقل كرده، كتاب‌هاى «بحرالمصائب» و «انوار الشهاده» مى‌باشد كه در نقد و ارزيابى، بسيار سست و نامعتبرند و این کتب همگی جزء کتب تحریفی معرفی شده اند لذا نمى‌توان به آنها اعتماد كرد جهت کسب آگهی بیشتر در مورد علل تحریفی معرفی شدن کتب فوق الذکر و نظرات علما در این خصوص به کتب پژو هشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا و جلد یک مقتل جامع و دیگر کتب تحقیقی و یا در همین سایت به قسمت معرفی کتب « معرفی کتب تحریفی» مراجعه فرمائید..

همانگونه که گفته شد اشكال مهمى كه به اين قول وارد است، اين است كه اگر حضرت در بقيع دفن شده باشد، با توجه به شخصيت و عظمت مقامش بايد تاريخ و محل دفنش مشخص باشد؛ در حالى كه چنين نيست و در هيچ يك از كتب تاريخ مدينه و مزارات آن، نامى از محل قبر او به ميان نيامده است؛ با اين‌كه نام زنانى با شأن پايين‌تر از ايشان آمده و در كتب تاريخ مدينه ثبت شده است؛ مانند حليمه سعديه كه از جهات مختلف قابل مقايسه با حضرت زينبسلام الله علیها نيست. ابوزيد عمر بن شبه نميرى (١٧٣ - ٢۶٢ ق) در كتاب «تاريخ المدينۀ المنوره» نام عده‌اى از اصحاب مدفون در بقيع را ذكر كرده، اما نامى از آن حضرت به ميان نياورده است. مسعودى در شرح حال امام حسن مجتبى علیه‌السلام مى‌نويسد :حسن بن على در كنار قبر مادرش فاطمهسلام الله علیها به خاك سپرده شد و در اين قبرستان (بقيع) تا اين زمان سنگى است كه روى آن چنين نوشته شده است: «الحمد لله مبيد الأمم و محيى الرمم، هذا قبر فاطمۀ بنت رسول الله صلّى الله عليه و سلّم، سيدۀ نساء العالمين والحسن بن على بن أبى‌طالب، و على بن الحسين بن على، و محمد بن على، و جعفر بن محمد، رضوان الله عليهم أجمعين»[9]

از عبارت فوق الذکر معلوم می شود كه قبر آن بزرگوار در قرن چهارم، يعنى تا عصر مسعودى، مشخص بوده و اگر قبر حضرت زينبسلام الله علیها در بقيع واقع شده بود، نامش روى قبر نوشته شده و دست‌كم تا زمان مسعودى باقى مانده بود. لذا به دلایل ذکر شده دیدگاه دفن حضرت زینب سلام الله علیها در مدینه قابل قبول و مستند نیست.

٣ـ مرقد آن حضرت در مصر

موضوع دفن حضرت زینب در مصر اولین بار در كتاب كوچك و رساله مانند «اخبار الزينبيات» عُبيدلى آمده است. در اين رساله شش روايت نقل شده كه هر يك گوياى سفر هجرت‌گونه حضرت زينبسلام الله علیها به مصر و رحلت و دفن آن بانوى بزرگوار در محله «قناطر السباع» شهر قاهره است. از اين روايات چنين به دست مى‌آيد: زينب كبرى دختر امام علىعليه السّلام و فاطمه زهرسلام الله علیها پس از حادثه كربلا و بازگشت از سفر كوفه و شام، مردم مدينه را به قيام عليه حكومت استبدادى بنى‌اميه دعوت مى‌كرد. «عمرو بن سعيد بن العاص بن اميه» حاكم وقت مدينه به يزيد نامه نوشت و فعاليت‌هاى انقلابى حضرت زينبسلام الله علیها را به اطلاعش رساند. يزيد در پاسخ فرماندارش دستور داد: يبعد زينب عن المدينه، بل امر أن يفرّق آل البيت فى الأقطار والامصار[10] . پس به زينبسلام الله علیها دستور دادند كه از مدينه خارج شود و به هر كجا كه مى‌خواهد سفر كند. حضرت زینبسلام الله علیها، ابتدا نپذيرفت و فرمود: «قد علم الله ما صار إلينا قتل خيرنا، و سقنا كما تساق الأنعام و حملنا على الأقتاب، فوالله لا أخرج و إن أهرقت دماؤنا»[11]  اما بعداً بنى‌هاشم به‌ويژه زنان آنان جلسه مشورتى تشكيل دادند تا در اين باره تصميم بگيرند. در اين جلسه زينب دختر عقيل[12] خطاب به حضرت زينبسلام الله علیها عرض كرد: «يا ابنۀ عمّاه قد صدقنا الله وعده و أورثنا الأرض نتبوّأ منها حيث نشاء. . . و سجزى الله الظالمين أتريدين بعد هذا هواناً، إرحلى إلى بلد آمن» [13]

بعد از سخنان دختر عقيل، حضرت تصميم گرفت تا مدينه را ترك كند. او مصر را براى هجرت دوباره برگزيد و با برادرزادگانش حضرت فاطمه و سكينه (دختران امام حسين عليه السّلام[14]  در ماه رجب سال ۶١ هجرى به سوى مصر رهسپار شد[15] و در اول شعبان سال ۶١ هجرى وارد مصر شد.[16] والى مصر كه «مسلمۀ بن مخلد انصارى «بود، با جمعى از يارانش از جمله: عبدالله بن الحارث، أبوعميرۀ المزنى و. . . به استقبال كاروان تازه وارد علويان شتافتند. هنگام ملاقات، اشك‌ها سرازير شد و ناخودآگاه مجلس عزا برپا گرديد: فعزاها مسلمۀ، و بكى فبكت و بكى الحاضرون، ثم احتملها الى داره، بالحمراء، فأقامت بها أحد عشر شهراً و خمسۀ عشر يوماً، و توفيت و شهدت جنازتها، و صلى عليها مسلمۀ بن مخلد فى جمع بالجامع، و رجعوا بها فدفنوها بالحمراء. . .[17]

بنا بر اين روايت، حضرت زينبسلام الله علیها در خانه والى مصر ساكن شد. پس از ١١ ماه و ١۵ روز[18] (از شعبان سال ۶۱ تا رجب سال ۶۲ هجرى) در روز يك‌شنبه ۱۵ رجب سال ۶۲ هجرى حضرت، دعوت حق را لبيك گفت و بنا بر وصتش، در خانه مسلمه (محل زندگى‌اش( دفن شد.[19]

در گزارش دیگری در کتاب «اخبار الزينبيات» با سند مرفوع از رقيه بنت عقبۀ بن نافع الفهرى نقل شده كه گفت :هنگامى كه زينب دختر على علیه‌السلام پس از مصيبت كربلا به مصر آمد، من در ميان استقبال كنندگان بودم. مسلمه بن مخلد و عبدالله بن حارث و ابوعميرۀ مزنى پيش رفتند. مسلمه تعزيت گفت و آن دو و حاضران گريستند. سپس زينبسلام الله علیها اين آيه را تلاوت فرمود: هذا ما وعد الرّحمن و صدق المرسلون ) . آن‌گاه مسلمه حضرت را به خانه‌اش در محله «الحمراء» برد. زينب كبرىسلام الله علیها به مدت يازده ماه و پانزده روز در آن‌جا ماند تا اين‌كه وفات يافت. من در تشييع جنازه حاضر بودم. مسلمه در مسجد جامع بر او نماز خواند و جنازه را به حمراء بازگرداندند و طبق وصيتش در استراحتگاه او در همان خانه به خاک سپرده شد.[20]

علاوه بر روايات «اخبار الزينبيات» مهم‌ترين دليل ديگر، حكايات صوفيان و زاهدان است كه زينبيه قاهره را از آن حضرت زينب مى‌دانند. مهم‌ترين اين حكايات مربوط به «شيخ حسن عدوى خمراوى شعرانى » است. در اين مورد از شعرانى نقل شده كه گفت: خبر داد مرا سيد من «على خوّاص« كه سيده زينب مدفون در قناطر السباع دختر امام علىعليه السّلام است و شك نيست كه در همين محل مدفون است.[21]

دلايل کسانیکه معتقد هستند حضرت در مصر دفن شده است

مهم ترین دلایل مدافعان مصر به شرح زیر است:

١ـ شهرت تاريخى: علما و مورخان مصرى كه طرفدار اين ديدگاه هستند، ظاهراً يا از عرفايند يا شافعى مذهب، كه هردو گروه على‌رغم تلاش‌هاى بنى‌اميه نسبت به اهل بيتعليهم السّلام عشق مى‌ورزند. البته حضور محمد بن ابى بكر و مالك اشتر كه فرستاده امام على علیه‌السلام به آن سرزمين بودند را نبايد در اين فرايند بى‌تأثير دانست. باتوجه به اين مطلب، مى‌توان ادعا كرد كه دفن حضرت زينبسلام الله علیها در «قناطر السباع» قاهره نزد عموم مصرى‌ها مشهور است.  [22]برخى از مورخانى كه اين ديدگاه را تأييد كرده اند، عبارتند از: عبيدلى، ابن‌طولون، ابن‌عساكر، شعرانى، شبلنجى، قاضى شبراوى شافعى، شيخ حسن عدوى خمراوى و شيخ جعفر نقدى.[23] شبلنجى آورده است: «. . . قبر سيده زينب دختر على علیه‌السلام در «قناطر السباع» مصر است كه هيچ شك و ترديدى در آن وجود ندارد» [24]

و نيز شيخ جعفر نقدي در كتابش[25] آورده كه سياح اندلسى، يعنى ابوعبدالله محمد الكوهينى الفاسى وارد قاهره شد و در چهاردهم محرم سال ٣۶٩ هجرى وارد حرم حضرت زينب سلام الله علیها شد و از نزديك زيارتگاه و گنبد حرم مطهر را مشاهده كرد و پيرامون آن در كتابش گزارشهایی نقل کرده است.[26]

٢ـ انعكاس در منابع فريقين: از ديگر طرفداران دفن حضرت درمصر شيخ موسى محمد على، صاحب كتاب «عقيلۀ الطهر والكرم السيدۀ زينب» مى‌باشد. وى نام بيش از ۵٠ كتاب، رساله و عالم و مورخ را در كتابش فهرست كرده كه همه وجود مرقد حضرت زينبسلام الله علیها در قاهره را تأييد كرده‌اند.[27]  آيۀ‌الله قاضى طباطبايى (رحمه الله) در كتاب «اولين اربعين حضرت سيد الشهداء علیه‌السلام » ضمن تأييد روايات اخبار الزينبيات، به دوازده منبع ديگر كه سفر حضرت زينب به مصر و درگذشت آن حضرت را در قاهره تأييد مى‌كند، اشاره كرده است.

٣ـ زيارت عالمان و حاكمان: برخى از عالمان و بزرگان در طول تاريخ مرقد شريف منسوب به حضرت زينبسلام الله علیها در قاهره را زيارت كرده‌اند؛ از جمله: كافور الأخشيدى، احمد بن طولون (٢٩٣ ٢۵۴) ، سيده نفيسه بنت الحسن،[28] الظافر بنصر الله الفاطمى[29]، ابوتميم معد نزار بن المعز خليفه وقت فاطمى كه در سال ٣۶٩ هجرى عمارت جليل و عظيمى بر مرقد حضرت بنا نهاد. در زمان الحاكم بأمرالله بر موقوفات و خدمات بارگاه زينبى افزوده شد.[30]

۴ـ نقش سياست در استقبال مسلمه: آيۀ‌الله محمدكاظم قزوينى، از عالمانى است كه بيشتر به ديدگاه مصر توجه دارد و آن را برتر از آراى ديگر مى‌داند و به اشكال مخالفان قاهره در مورد استقبال مسلمه از حضرت زينبسلام الله علیها چنين پاسخ مى‌دهد:

الف. صرف استقبال مسلمه، دليل عدم وجود آرامگاه حضرت در مصر نيست؛ زيرا مسلمه مجبور بود و شايد دستور داشت تا از حضرت استقبال كند؛ درست مثل نعمان بن بشير كه از سوى معاويه و سپس يزيد والى كوفه شد. وقتى يزيد مى‌خواست خانواده امام حسين علیه‌السلام را به مدينه بازگرداند، به او دستور داد تا وسايل سفر آنان را فراهم كند و با رعايت ادب و احترام، آنان را از شام تا مدينه همراهى نمايد.

ب. مسلمه از علاقه شديد مردم مصر به خاندان نبوى آگاه بود و مى‌دانست كه چه به استقبال حضرت برود يا نرود، مردم مصر از آن حضرت استقبال شايانى خواهند كرد.[31]

۵ ـ تأييد برخى عالمان شيعه: يكى از مشهورترين آنان رجالى و نسّابه معروف مرحوم حضرت آيۀ‌الله العظمى مرعشى نجفى (رحمه الله) است كه متمايل به ديدگاه مصر شده است. نخستين مؤيد اين مطلب تأييد و نگارش مقدمه رساله «اخبار الزينبيات» عبيدلى و نشر آن است كه در اين نوشتار از آن استفاده شده است. مؤيد ديگر، آن است كه از ايشان نقل شده كه فرمود: در باره حضرت زينبسلام الله علیها مرحوم حاج ميرزا جواد بلاغى كتابى خطى دارد كه بسيار ارزنده است. اين كتاب در كتابخانه آن عالم فرهنگى و خدوم كه در شهر مقدس قم قرار دارد و امروزه يكى از مهم‌ترين و مجهزترين كتابخانه‌هاى جهان اسلام است محفوظ است. ايشان در اين كتاب مى‌گويد: امام علىعليه السّلام دو دخترش را زينب نام نهاده بود: يكى در مصر مدفون است و آن مادر دو پسر است، و ديگرى در شام كه به زينب صغرى معروف بود.[32]

در اين‌جا دو سؤال پيش مى‌آيد كه عبارتند از:

الف. بنا بر اين ديدگاه، چنانچه زينبيۀ قناطر السباع در قاهره را مدفن زينب كبرىسلام الله علیها بدانيم، درباره زينبيه شام چه مى‌توان گفت؟ از آن‌جا كه طرفداران اين ديدگاه نمى‌توانند زينبيه شام را با آن عظمت و شهرت ناديده بگيرند، همان نام و عنوان لوح سنگى كه در سال‌هاى اخير از محل «راويه» شام به دست آمده را مستند قرار داده و گفته‌اند كه اين مرقد از آن زينب صغرى، يكى ديگر از دختران امام على علیه‌السلام است.

ب. اگر بپذيريم زينب كبرىسلام الله علیها مدتى در مصر، در خانه والى مصر زندگى كرده، در اين مدت به چه امورى مشغول بوده است؟ در پاسخ اين سؤال مورخان سكوت كرده و اخبار قابل توجهى از حيات آن حضرت در مصر بيان نكرده‌اند.[33] البته بعيد نيست كه آن حضرت در مدت اقامت خود در مصر، با تشكيل جلسات مذهبى، معارف اسلامى و قرآن به زنان تدريس كرده باشد. آن حضرت در مصر با لقب «صاحبة الشورى» مشهور بوده است. در توضيح اين لقب بايد گفت كه آن حضرت در مدت اقامتش در مصر، مدتى به عنوان مشاور ويژه حاكم مصر فعاليت مى‌كرده كه بعيد به نظر مى‌رسد و قابل تأمّل است.

دلايل کسانیکه معتقد نیستند حضرت در مصر دفن شده است

مهم‌ترين اثر پژوهشى كه تمام آراء و نظريات موافقان و مخالفان مصر را گرد آورده و با بيان استدلال، رحلت و دفن آن بانوى عظيم‌الشأن را در مصر مردود دانسته، كتاب «مرقد العقيلة زينب»[34] اثر شيخ محمدحسنين سابقى پاكستانى است. نويسنده در اين كتاب به اين نتيجه رسيده كه مزار حضرت زينب نه در مصر، بلكه در دمشق است. برخى از دلايلى كه او بيان داشته و ديگران نيز در آثار خود آن دلايل را پذيرفته و نقل كرده‌اند، عبارتند از:

١ـ عدم ثبت مورخان مصرى: تاريخ‌نويسان مصر به وجود قبر حضرت زينبسلام الله علیها در قاهره اشاره نكرده‌اند؛ مثل: عبدالرحمن بن عبدالحكم مصرى (متوفاى ٢۵٧) كه كتاب جامع و كامل «منهج السالك فى اخبار مصر والقرى والممالك» را نوشت. نيز ابوعمرو محمد بن يوسف كندى (متوفاى ٣۵۴) در كتاب «ولاة مصر» و ابومحمد حسن بن ابراهيم بن ذولاق ليثى مصرى (متوفاى ٣٨٧) در كتاب‌هاى «خطط مصر» ،«تاريخ مصر» و «فضائل مصر»، عزالملك محمد بن عبدالله بن احمد الحرّانى المسجى (متوفاى ۴٢٠)، قاضى ابوعبدالله محمد بن سلامة الشافعى (متوفاى ۴۵٣ ) و جمعى ديگر از نويسندگان و مورخان مصرى، در آثار خود نياورده‌اند كه زينب، دختر امام على علیه‌السلام در مصر دفن شده است.[35]

جالب اين است كه از آثار علما و تاريخ‌دانان معاصر مصرى نيز چنين برداشت نمى‌شود كه مرقد شريف حضرت زينبسلام الله علیها در مصر باشد. برخى از اين عالمان تاريخ‌نويس مصرى عبارتند از:

الف. على بن مبارك بن سليمان الروجى، معروف به پاشا (متوفاى ١٣١١ ق) :وى گفته است: «دركتاب‌هاى تاريخ نديده‌ام كه سيده زينب بنت علىعليه السّلام به مصر آمده باشد؛ نه در حال حيات و نه پس از مرگ و ممات

ب. شيخ محمد بخيت المطيعى، رئيس دانشگاه الأزهر و مرجع و مفتى مصر (متوفاى ١٣۵۴ ق) در مقاله خود كه درباره مرقد حضرت زينب در مصر نگاشته، تأكيد مى‌كند كه قبر ايشان در مصر واقع نشده و اين پندار از آن اهل تصوف است.

ج. استاد حسن محمد قاسم كه سخت طرفدار وجود قبر حضرت زينبسلام الله علیها در مصر است و از اين نظر دفاع مى‌كند و بدين منظور كتاب «اخبار الزينبيات» عبيدلى را به شكلى معجزه‌آسا پيدا و منتشر نموده، خود كتابى با عنوان «مشهد الزينبى» تأليف كرده كه در آن دليل قانع كننده‌اى بر گفته‌هاى خود نمى‌آورد و حتى در مقدمه كتاب «السيدة زينب» وجود قبر آن حضرت در مصر را بعيد مى‌داند.

د. استاد احمد شرباصى نيز مرقد حضرت زينب را در قاهره مى‌داند؛ اما با قاطعيت نمى‌تواند اثبات كند كه مرقدى كه امروزه به نام آن حضرت زيارت مى‌شود، همان بارگاه حضرت زينب دختر امام علىعليه السّلام است.

٢ـ انكار ورود فرزندان بلافصل امام على (ع) به مصر: بعضى از تاريخ‌دانان مصرى يادآور شده‌اند: «أنّه لم يمت أحد من اولاد علىعليه السّلام لصلبه»[36]؛ يعنى هيچ‌كدام از فرزندان صلبى امام على عليه السّلام در مصر از دنيا نرفته است. مورخ بزرگ حسن بن ابراهيم بن ذولاق ليثى مصرى (متوفاى ٣٨٧)، حافظ ابوطاهر احمد بن محمد سلفى (متوفاى ۵٧۶) ، نورالدين على بن احمد سخاوى، شمس‌الدين محمد بن ناصرالدين مصرى، معروف به ابن‌زيات (متوفاى ٨١۴) نخستين علوى وارد شده به مصر را سكينه، دختر امام زين‌العابدينعليه السّلام مى‌دانند.

٣ـ عدم زيارت بزرگان: ادعا شده بسيارى از بزرگان، قبه حضرت زينب دختر امام على علیه‌السلام را زيارت كرده‌اند، كه اين امر صحت ندارد؛ بلكه بسيارى از بزرگان مصر از وجود قبر آن بانوى جليل‌القدر در شهرشان اظهار بى‌اطلاعى مى‌كنند. عالمان و حاكمان و سياحانى كه ادعا شده به زيارت مرقد شريف حضرت زينبسلام الله علیها رفته‌اند، در حقيقت «زينب بنت يحيى المتوج» را زيارت كرده‌اند؛ از جمله: نقل شده است كه امام شافعى از محبّان اهل‌بيتعليهم السّلام براى زيارت جناب «سيده نفيسه» وارد قاهره شد و به زيارت آن حضرت شتافت؛ اما نقل نشده كه وى براى زيارت حضرت زينب كبرىسلام الله علیها وارد اين شهر شده و به زيارت آن حضرت مشرف شده باشد. آيا اين دلالت بر آن ندارد كه در آن زمان زينبيه قاهره به زينب كبرى منسوب نبوده و شهرت نداشته است؟ [37]

۴ـ بى‌اطلاعى سياحان و جهان‌گردان: سياحان و جهان‌گردان مسلمانى كه جهان اسلام، به‌ويژه مصر را سياحت كرده‌اند، از دفن حضرت زينب دختر امام علىعليه السّلام در آن سرزمين چيزى نگفته‌اند. اگر آن حضرت در اين سرزمين دفن شده بود؛ حتماً در گزارش‌ها و آثار خود به آن اشاره مى‌كردند. برخى از جهان‌گردانى كه به مصر سفر كرده‌اند، اما در آثار خود اشاره‌اى به اين امر نكرده‌اند، عبارتند از: ابوالحسن على ابن ابى‌بكر هروى (متوفاى ۶١١) ، ابوالحسين محمد بن احمد بن جبير الكنانى الغرناطى (متوفاى ۶١۴) معروف به «ابن‌جبير»، ياقوت بن عبدالله حموى بغدادى (متوفاى ۶٢۴)، ابن تغرى بردى (متوفاى ٧٠۴) ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن بطوطة مغربى (متوفاى ٧٧٠) معروف به «ابن‌بطوطه»، غرس الدين خليل بن شاهين الزاهرى الاسكندرى المصرى (متوفاى ٨٧٣) معروف به »ابن‌شاهين»، ابن الناسخ مصرى (متوفاى ٨٠٠)، ابن الزيات انصارى (متوفاى ٨١۴) ، نورالدين سخاوى (متوفاى ٨١۴)، مقريزى (متوفاى ٨۴۵)، ابن ظهيرة مصرى (متوفاى ٨٩١) و حافظ سخاوى (متوفاى ٩٠٢)، حافظ سيوطى (متوفاى٩١١)  .[38]

۵ ـ سكوت و اضطراب مورخان موافق: تنها از دو تن از مورخان نقل شده است كه حضرت زينب سلام الله علیها در مصر دفن شده است. يكى از آنها ابن‌عساكر است و ديگرى ابن‌طولون. جالب اين‌كه هر دو نفر، اگر در جايى، جانب ديدگاه مصر را گرفته‌اند، در جاى ديگر، جانب شام را اختيار كرده‌اند. مثلاً ابن‌عساكر در تاريخ خود، در جلد مربوط به زنان، زندگى‌نامه حضرت زينبسلام الله علیها را آورده؛ ولى در مورد تاريخ و محل فوت و دفنش چيزى نگفته است. سخن ابن‌طولون نيز مدعا را ثابت نمى كند؛ زيرا قاضى نورالدين عدوى شامى (متوفاى ١٠٣۵ ق) در كتاب »زيارات» نقل كرده كه ابن‌طولون در كتاب «سيرة السيدة زينب» آورده كه مدفن عقيله زينب در قريه «راويه» در «غوطه» دمشق است. بنابراين، سخن اين دو مورخ خنثى است؛ يعنى ديدگاه مصر را نه نفى مى‌كنند و نه اثبات.

۶ ـ عدم اطلاع فاطميان: با اين‌كه زمامداران فاطمى مصر بنابر قول مشهور، از خاندان علوى بودند و نسبشان را به علويان مى‌رساندند و به احياى انديشه‌هاى علوى علاقه نشان مى‌دادند و شعائر شيعيان - هرچند شيعيان اسماعيلى - را گرامى مى‌داشتند، درباره قبر حضرت زينبسلام الله علیها چيزى ننوشته و از خود به يادگار نگذاشته‌اند؛ درحالى كه نسبت به قبور ديگر علويان مصر ساكت نبوده و در عمران و گسترش و معرفى آنان كوشيده و به زيارت آنان رفته‌اند؛ از جمله به زيارت امامزادگان ثلاث